سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*امشب میخوام برم درخونه‌ی یه آقایی که همه رو بیچاره کرده. گفتم اقا اشتباه گفتم? در خونه‌‌ی یه کسی که به دنیا نیومده ولی دنیا رو بیچاره کرده.*

قرار بود که مثل حسن پسر باشی
عصای دست من و پیری پدر باشی

تو دیدی و حسنم دید رنج مادر را
خدا کند ز برادر صبورتر باشی

ببخش مادر خود را که با خودت آورد
بنا نبود که آن روز پشت در باشی

هنوز زیر کسا جای خالی‌ات پیداست
قرار بود و نشد آخرین نفر باشی

(ببخشید من اینطوری حرف میزنم، ایشالا لال بشم)

*زنی که بارداره، میگن یه وقت جایی نره که صدای بلند بهش برسه، به قول خودمون تکون بخوره....
چی بگم؟...

چقدر بهت گفتم نرو...

@narimani_matn

حوریه‌ی علی بدنت را عقب بکش

همچین که اومد پشت در، اون نانجیب یه نعره‌ای زد، خود نامردش نوشته برای معاویه لعنت‌الله‌علیه: می‌شنیدم صدای نفسهای فاطمه رو، می‌دونستم الان کی پشت دره، میدونستم بارداره؛...

امیرالمؤمنین تو این دوسه ماهی که فاطمه‌ش زنده بود خیلی خجالت میکشید، هی میگفت علی رو حلال کن....*

علی رو حلال کن ، به حالت جفا شد
علی رو حلال کن ، که بچه‌ت فدا شد
علی رو حلال کن ، برای همون روز
که پای مغیره ، به این خونه وا شد

(چخبره امشب؟)

علی رو حلال کن ، واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن ، واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن ، واسه دست بسته‌ش
نتونست که برداره اون در رو از روت

(بریم کربلا)

علی رو نیگا کن ، چی از من گذاشتی
تو قلبم غم و داغ رفتن گذاشتی
چرا توی اون بقچه که دادی زینب
کنار کفن‌ها ، یه پیرهن گذاشتی

حسین....




تاریخ : جمعه 96/10/29 | 2:9 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

  • paper | بلاگ اسکای | ایران موزه