سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هر زمانی در دیارم حس غربت میکنم
میروم مشهد سه روزی استراحت میکنم
ای علی موسی الرضا هر دفعه میایم حرم
تا دو ساعت با کبوتر هات صحبت میکنم
جای زائرهای تو بر روی چشمان من است
من به عشق تو به زائر ها محبت میکنم
من همیشه گوشه ی باب الجوادت ساکنم
من به این باب الجوادت دارم عادت میکنم


من کلاغم جای من صحن و سرایت نیست که
من به کفترهای تو خیلی حسادت میکنم
وقت نقاره زدن داد و هوار عاشقی ست
یعنی آقا جان ببین دارم صدایت میکنم
کربلای من تویی، حج ام تویی، انگار که
کربلا را در خراسانت زیارت میکنم

 

زمان لطف صحبت از حقارتم نمی‎کنی
کریمی و نظاره بر لیاقتم نمی‎کنی
تو را ز یاد میبرم زمان معصیت ولی
مرا مواخذه برای غفلتم نمی‎کنی
دلم شکسته و کسی به داد من نمی‎رسد
میان راه مانده‎ام ، حمایتم نمی‎کنی؟
چه نذرها نکرده‎ام که زیر و رو شود دلم
به هر دری که می‎زنم اجابتم نمی‎کنی

 @seyedrezanarimani

اسیر ظلمت دلم شدم عزیز فاطمه
به یک دعا مرا غریق رحمتم نمی‎کنی؟
اگر بناست سهم من همیشه دوری‎ات شود
چرا مرا نمی‎کشی راحتم نمی‎کنی؟
کسی من خراب را به سوریه نمی‎برد
(کسی من خراب را چرا دگر نمیخرد)
در این بساط عاشقی ضمانتم نمی‎کنی؟
فدای عمه‎ای که با دل شکسته ناله زد
برادرم چرا نظر به غربتم نمی‎کنی؟
بزرگ این قبیله‎ام مرا نزن عقیله‎ام
چرا حیا و شرم از شرافتم نمی‎کنی؟





تاریخ : شنبه 96/12/26 | 6:6 صبح | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

  • paper | بلاگ اسکای | ایران موزه