اگر چه نامهی جرمی سیاه دارم من
به دستهای کریمان نگاه دارم من
میان مردم شهرم به گریه معروفم
به پای یار فقط اشک و آه دارم من
عریضهای که نوشتم بهانهی وصلست
امید دیدن یوسف ز چاه دارم من
همیشه من شب جمعه دلم هوایی توست
هزار شکر دلی سر به راه دارم من
گهی اسیر توام ، گهی اسیر گناه
حیا به محضرتان گاه گاه دارم من
تمام عمر به نفسم اهمیت دادم
تمام عمر فقط اشتباه دارم من
بیا مرا ادب کن ، ولی نگو که برو
کجا به غیر در تو پناه دارم من؟
تو را به حق سه ساله بگیر دست مرا
برای من پدری کن، گناه دارم من
یا ثارالله سرودِ لبه
مستیم امشب چه لبالبه
میلاد تو برا نوکرا
بهترین شبه
اربابم
تو با نفسات گردش دنیا رو عوض کردی
اربابم
تو اومدی و نوکری ما رو عوض کردی
اربابم
تو زندگی حیدر و زهرا رو عوض کردی
"تاریک یعنی همه ، مهتاب یعنی حسین
نوکر یعنی همه ، ارباب یعنی حسین"
@seyedrezanarimani
نوکری تو عبادته
با تو بودن یه سعادته
اسمت آقا معنی دعاست
استجابته
اربابم
نگاه تو دینمونو دنیامونو میسازه
اربابم
نگاه تو زهرائیه چونکه پُرِ اعجازه
اربابم
نگاهتو میخوام برایِ من پَرِ پروازه
بسیار یعنی همه ، نایاب یعنی حسین
نوکر یعنی همه ، ارباب یعنی حسین
"تاریک یعنی همه ، مهتاب یعنی حسین
نوکر یعنی همه ، ارباب یعنی حسین"
@narimani_matn
خاکِ زیرِ قدم توأم
عمری زیرِ عَلَمِ توأم
تو معراجم وقتی زائرِ
حرم توأم
اربابم
یه عاشقم و دیوونهوار هیئتو دوست دارم
اربابم
تو آسمونم باشم اگه، قُبهتو دوست دارم
اربابم
بهشتو نمیخوام جایی که خِیمهتو دوست دارم
حیرون یعنی همه ، جذّاب یعنی حسین
نوکر یعنی همه ، ارباب یعنی حسین
"تاریک یعنی همه ، مهتاب یعنی حسین
نوکر یعنی همه ، ارباب یعنی حسین"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه مرتبه همه دیدن در زندان باز شد، غریبانه چهار تا غلام زیر یه تخته رو گرفتن دارن میارن. یهنفر اومد داد زد گفت این آقا اگه قریشیئه چرا چهارنفر حمال دارن میبرنش؟ اگه قریشی نیست چرا بین قریشیا دارن میبرنش؟
یهو منادی داد زد گفت این بدن،بدن آقا موسیبنجعفره...
بذار از قبلش برات بگم
آدم سالهای سال یه گوشهای شکنجه بشه، تو زندان باشه، جای درستی نداشته باشه بدنش اذیت میشه. اون نانجیبا اینقدر آقامون رو شکنجه دادن که هیچ، اونی که آدمو بیچاره میکنه اینه:
زن بدکاره رو آوردن تو زندان موسیبنجعفر. میگه دیدم آقا سر به سجده گذاشته، هی داره میگه:
خدا من عبد ضعیف توأم، خدا من عبد فقیر توأم، منو نجاتم بده؛
(زنه عوض شد، آوردنش آقا رو اذیت کنه خودش تغییر پیدا کرد.)
یهو همه دیدن زنه به سجده افتاد گفت آقا ببخشید، غلط کردم.
بچهها، امشب بیاید ماهم به پاهای آقامون بیفیتم بگیم آقا غلط کردیم...*
آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذیت نکند پیراهنش را
اصلا بگذارید روی خاک بماند
زشت است بیارند غلامان بدنش را
این ساق بههمریخته کتمان شدنی نیست
دیدند روی تختهی در تا شدنش را
این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را
این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد...
*یکی اومد صدا زد: "هذا امام رفضَة"*
(ببینم دلت کجا میره.)
این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را
@seyedrezanarimani
*تو شهر شام همچین که این خونواده رو آوردن، همه شروع کردن هلهله کردن؛
یکی داره بد میگه، یکی داره ناسزا میگه، یکی داره فحش میده? یکی داره سنگ میزنه....
(ناله بزن)
حسین....
این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
ایکاش بگیرد جلوی آن دهنش را
یکی میگفت خارجیان
به ما سنگ زدن سنگ زدن سنگ زدن
گفت بچههای علیان
به ما سنگ زدن سنگ زدن سنگ زدن
تنگ شده دلم ای داداش
قربون صدات ای داداش
زینب گفتنات ای داداش
خواهرت فدات ای داداش
*تا فهمیدن این آقا موسیبنجعفره اون مرده رفت همه رو جمع کرد (گفت زشته? بدن امام ماست. ما شیعهی این آقاییم)
مگه شیعهها مردن، بدن آقاشونو غلاما بخوان ببرن...
اومدن اینقدر گل آوردن، تا حدی گل رو این بدن ریختن که وقتی میخواستن این بدنو بردارن گلا رو کنار زدن تا بدنش مشخص بشه...
یه آقایی رو هم من سراغ دارم، همچین که میخواستن بدنو بردارن دیدن بدن تکون نمیخوره. این تیرا از تابوت زده بیرون، به بدن اثابت کرده....
یهجای دیگه رو هم من سراغ دارم، گلا رو زینب کنار زد، اما چه گلی؟!؟!
گل شمشیر، گل نیزه، گل سنگ، گل چوب...؛
همه دیدن خم شد، صورتشو گذاشت رو رگهای بریده....
حسین....
فاطمه روضه گرفته، ای خدا لطفی کن و
بهر یاری کردنش چشم مرا سرباز کن
*حالا مادر میخواد روضه بخونه. روضهخون بیبیئه؛ ما هم گریهکن حسینش*
سنگ هم خوردی عزیزم پیراهن بالا نزن
چارهای بر تیر آن ملعون تیرانداز کن
دستبافم رابه غارت بردهاند ای بیکفن
چادر من را بگیر و زود روانداز کن
*آخه همچین که سنگ به پیشانی آقای من و تو زدن، دامن عربی رو بالا زد خون پیشانی رو بگیره. تا این دامن بالا رفت، سفیدی سینه حسین نمایان شد.
اون نانجیب تیر سهشعبهای برداشت، چنان به سینهی آقای ما زد... آقام آقام...؛
اما زینب داره این صحنهها رو میبینه، عمهی سادات داره این صحنهها رو مشاهده میکنه، بالای تل ایستاده داره میبینه؛
چشامو باز، دوباره گریه میگیره
مگه میشه، مگه از یاد من میره
خودم دیدم، جوونت غرق غمها شد
توی میدون ، چطوری اربا اربا شد
خودم دیدم، که اصغر با لبای سرد
غریبونه، پیش چشمات تلظی کرد
"حسین جانم ، حسین جانم"
@seyedrezanarimani
*اما داداش...*
خودم دیدم، علم از دست ماه افتاد
یه لشکر گرگ، بهسمت خیمه راه افتاد
خودم دیدم ، میدیدی آسمون و دود
توی گودال، یه نامرد روی سینهت بود
خودم دیدم، تو مقتل جستجو میکرد
جلو چشمام، تنت رو پشت و رو میکرد
*آخه یه عبارتی شیخ جعفر شوشتری تو مقتل آورده، این بیتی که میگم سندش اونجاست...
شیخ جعفر میگه، کاری با بدن این آقا کردن دیگه پشت و روی این بدن مشخص نبود. فلذا زینب که اومد یه نگاهی کرد، صدا زد "اَ اَنت اَخی" آیا تو" برادر منی؟!
دو معنا داره؛ شاید داره میگه تو حسین منی؟ نه تو حسین نیستی. حسینی که من فرستادم اینطوری نبود...
از یه طرفم بعضیا میگن، این عبارت یعنی اینکه تا اومد نشناخت این بدنو، برگشت اما دید از حلقوم بریده صدایی میاد: "اُخَیَّ اِلَیَّ" *
خودم دیدم، قدمهایی که شد تندو
تو دستای یه نامرد خنجر کندو
خودم دیدم، داره قطع میشه امیدم
خودم دیدم ، دوازده ضربه رو دیدم
*آخه هر ضربهای که میزد، آقامون یه ذکری میگفت؛
ضربهی اولو که زد گفت: "وا محمدا" ، ضربهی بعدی "وا عطشا" ، یه ضربه دیگه ، یه حرف دیگه . اما ضربهی آخر یهو صدا زد "وا اُما" وای مادرم ...
(مادر اومد.)
قدم به قدم من اومدم
(صبر کن حسین)
با قامت خم من اومدم
تو قتلگاه چه خبره
کجاست پسرم ، من اومدم
آی حسین...
@narimani_matn
داداش...
تو رو کشتن، میومد نغمهی تکبیر
تو رو کشتن، به دستم بسته شد زنجیر
حسین جانم، فدای جسم بیتابت
تو رو کشتن، ندادن قطرهای آبت
*اما داداش اونی که منو میکشه اینه*
تو رو کشتن، غنائم رو سوا کردن
تنت رو وای، توی صحرا رها کردن
تو رو کشتن، سرت رو نیزهها میرفت
بدون تو، آخه زینب کجا میرفت
"حسین جانم ، حسین جانم"
*این نیزه شکستهها رو کنار زد.. (بچهها، نوکرا، این روضه رو بارها گوش دادیم، ولی وقتی آدم تصور میکنه میخواد بمیره)
همچین که اومد تو گودال این نیزه شکستهها رو کنار زد، اول نشست کنار این بدن شروع کرد حرف بزنه:
داداش، قرارمون این نبود تو بری و زینب بمونه؛ ما رو میخوای به دست کی بسپاری و بری؟
حسین جان یه نگاهی بکن، هنوز خون گلوت خشک نشده، ریختن دور خیمهها رو محاصره کردن.
همه این حرفا رو زدم برای این جمله ای که میخوام بگم
روضهم تمام...
یه مرتبه یه کاری کرد دوست و دشمن گریه کردن.
همه دیدن این خانم خم شد، این بدنو تو بلغش گرفت. گفت حسین جان کجاتو ببوسم؟!
"جایی برای بوسه که پیدا نمیشود"
همه یهمرتبه دیدن، این چادرو انداخت رو این بدن؛ تا سرو برداشت دیدن لبای زینب خونیئه. همه فهمیدن این لباشو گذاشته رو این رگهای بریده...
آی حسین....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زکودکی درِ این خانه کار میکردم
به نوکریِ حسین افتخار میکردم
اگر خدا به تنِ من هزار جان میداد
برای حضرت زینب نثار میکردم
"عمه جانم زینب ، عمه جانم زینب "
دل گرفتار بلای زینب است
تا قیامت مبتلای زینب است
اوخودش ثاراللهی در پرده است
پس خدا هم خونبهای زینب است
"عمه جانم زینب ، عمه جانم زینب "
@seyedrezanarimani
در مناجاتت فراموشم نکن
چشم آقا بر دعای زینب است
روز عاشوراست،آنچه میرسد
در همه عالم صدای زینب است
قیمت این اشک ها گر شد بهشت
چون فلک در اقتدای زینب است
نیست قبرش در مدینه یا که شام
کربلا کرببلای زینب است
سربلندی مثل ماه کربلا
سر به زیر خاک پای زینب است
مبداء فیض است چشمان ترش
گریه ها از گریه های زینب است
ما همه تحت لوای کربلا
کربلا تحت لوای زینب است
"عمه جانم زینب ، عمه جانم زینب "
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از دلم زنجیر عشق اینوآن را باز کن
من به پایان آمده کارم خودت آغاز کن
شوق وصل تو مرا کشتهست، بس کن ای حبیب
با دلم بازی نکن اینقدر، در را باز کن
بینیاز مطلقی اما ز باب عاشقی
گفتهای من میخرم، بنده برایم ناز کن
من صدایم در نمیآید خجالت میکشم
در مناجاتت مرا داوود خوشآواز کن
@seyedrezanarimani
هر شبم بیذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت
پس بیا و امشبم را یک شبِ ممتاز کن
من جوانی کردهام آخر سرم خورده به سنگ
با دو دست همتت قدری سرم را ناز کن
معجزه میخواهد آخر این دل آلودهام
با ولای مرتضی در سینهام اعجاز کن
"یا قدیم المنّ و الرّحمة" به مولانا حسین
جلوهی رحمانیات را باز هم ابراز کن
سینهزن، گیرم که بالت را شکسته معصیت
یک "حسین" از دل بگو تا کربلا پرواز کن
دلم میخواد بازم ببینم
حال و هوای کربلا رو
تو خلوتام یاد میکنم باز
شلوغیای کربلا رو
تو هوای توأم
هوای دلم رو داشته باش
منم اون عاشقی
که بهتو نمیرسه صداش
نوکرت رو ببین
داره پیر میشه یواش یواش
نمیذاری آقا
توی زندگیم هلاک بشم
آرزومه برات
یه غلاتم سینهچاک بشم
توی کرببلا
بمیرم همونجا خاک بشم
"ثارالله اباعبدالله ، ثارالله اباعبدالله"
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میخوای روایت پیغمبر مصداقت بشه، که به بیبی دو عالم فرمود دخترم نگران نباش، از امت من یه عدهای میان، مرداشون مثل زنا برا حسینت ناله میمیزنن، مویه میکنن، ضجه میزنن؛
تا این حرفو زد بیبی خیلی خوشحال شد، شروع کرد دعا کنه در حق من و تو...*
زیر گرمای بیابان پیکرش شد زیر و رو
روی نیزه رأس شاه سر جدایم رفت، رفت
حسین....
@seyedrezanarimani
منم زینبی که غریبیتو دیدم
توی نصف روز از زمونه بریدم
تو میدونی داداش که من چی کشیدم
یهجوری به دور حرم میدویدم
تمام امیدم یهو ناامید شد
که باد مخالف وزید و شدید شد
تو گرد و غبارا تنت ناپدید شد
موهامو میبینی یه روزه سپید شد
*چرا داداش؟*
که دیدم بهدورت عدو حلقه بسته
یکیشون با چکمه رو سینهت نشسته
دیدم قاتلت رو که خنجر به دسته
صدام میزدی با دهان شکسته
هنوزم میتونم بگم روبه روتم
میدونی هنوزم به فکر گلوتم
من آتشفشانم نه،کوه سکوتم
خودم گریه دارم خودم روضهگوتم
@narimani_matn
همون روضه ای که گلوتو بریدن
با سرنیزههاشون تو رو میکشیدن
منو مادرت رو گمونم ندیدن
که با مرکاباشون به روت میدویدن
چی از تو گذاشتن به جز تکه جامه
یهتیکه عبا و یهتیکه عمامه
همون تکه پیرهن همیشه باهامه
گاهی روی سینهم گاهی رو چشامه
واسه زخم سینهم همش التیامه
اگه سخته واسهت نمیدم ادامه
تحمل کن اینو که حرفم تمامه
میخوام غیرتی شی آخه حرف شامه
صدای رقیهست که تو ازدحامه
داره میگه آی زجر بزن از خدامه
بگم از سنان که مغیرهمرامه
یزیدی که فکر یه بزم حرامه
حسین....
توی روضهت دوباره
داره چشمام میباره
دل من هوای کربلا داره
شب جمعهت شده باز
امیر بندهنواز
میدونم بدم ولی با من بساز
بارونی شده چشام
از تو کربلا میخوام
هنوزم منتظر یه نیمنگام
به هوای حرمت محتاجم
به نسیم پرچمت محتاجم
گره افتاده به کارم آقا
به دعای مادرت محتاجم
من مجنون توأم ، تو لیلای منی
من عبد توأمو ، تو آقای منی
"آقام آقام حسین ، آقام آقام حسین"
@seyedrezanarimani
آقاجون نوکرتم
زیر بال و پرتم
مورد عنایت مادرتم
نوکریت مدالمه
رزق کل سالمه
حرمت رو دوست دارم یهعالمه
تو پناهمی حسین
سوز و آهمی حسین
تو فقط چراغ راهمی حسین
اگه پای این علم سینهزنم
اگه تو روضه کبوده بدنم
اگه عمریه امام حسینیام
اینو مدیونم امامِ حسنم
مدیون حسنم ، مجنون حسنم
امشب نه که یهعمر ، مهمون حسنم
"آقام آقام حسین ، آقام آقام حسین"
شب شب لیله الرغائب بود حس راز و نیاز غالب بود هر کسی غرق حاجتش اما صبح جمعه ، امام غائب بود روی ماهش به شب نمی آید دل ما به رجب نمی آید ما که مشغول زندگی خودیم پس نگوییم عجب نمی آید گرم دنیای غصه و دردیم با امام زمان خود سردیم روی لب هاست ، یا "من ارجوه" و در پی "کل خیر " می گردیم غرق در روزگار جنجالی هفته هامان ز جمعه ها خالی شب ، شب آرزو و اما ما غرق در آرزوی پوشالی ندبه هامان فقط تظاهر بود نامه از رو سیاهیم پر بود منتظر با دو چشم خواب آلود ... جمعه ، آقا ، فقط تلنگر بود
.: Weblog Themes By Pichak :.