سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جـو

جو اولیه و جو کنونی  ـــ طبقات جو ـــ ارتباط میان جو و زمین

« و در زمین از بالای آن (از سطح آن) کوهها قرار داد، و درون آن را شایان نمود، و منابع و ثروتهای آن را در چهار روز (دوره) تعیین نمود. چیزیکه برای همه نیازمندان به آن بطور مساوی می رسد ـــ سپس به جو پرداخت که در آن زمان دود بود. به آن و به زمین گفت:خواسته یا ناخواسته با هم همکاری دوجانبه کنید. گفتند: ما خواست ترا پیروی می کنیم. به این ترتیب آنها را در دو روز (یا دو دوره) هفت جو نمود و به هر یک کار خاص آنرا وحی نمود». فصلت:10 ــ 12     «آن خدائیکه هفت طبقه (هفت لایه) جو روی همدیگر را آفرید».

واژه «سَماء» در اصل به معنی: "چیزی است که در بالا قرار گرفته (بالای سر قرار گرفته)، و به بالای هر چیزی سماء آن گفته می شود". و در معنی دوم خود از جمله به: سقف و آنچه در تصویر می بینیم اطلاق میشود. و در آیات به معنی«جو» بکار گرفته شده است. و «طباق»: بمعنی طبقه طبقه روی همدیگر است.

(واژه یوم در آیه احتمالاً به معنی زمان و دوره ومرحله بکار گرفته شده است. و اگر به معنی روز بکار گرفته شده باشد، در آن صورت معادل 1000 سال خواهد بود. این موضوع در آیه 47 سوره حج آمده است).

نکات آیات:

1ـــ جو در آغاز خود دودی بوده و در دو روز (یا دو مرحله) به شکل کنونی خود درآمده. 2ـــ جو هفت طبقه (هفت لایه) روی همدیگر است که هر کدام وظیفه خود را دارد. 3ـــ جو و زمین با هم همکاری دوجانبه می کنند. (در رابطه با مطالب دیگر آیه در بخشهای مربوط بخود آنها صحبت شده).

1ـــ جو در آغاز خود دودی بوده و در دو روز (یا دو مرحله) به شکل کنونی خود درآمده است:

روز اول یا مرحله اول جو:

کره زمین هنگام پیدایش خود مذاب بوده و رفته رفته سرد شده و سطح آن منجمد شده ولی در ابتدا ضخامت قشر سطح آن کم بوده، به این خاطر فعل و انفعالات درونی زمین میلیونها آتشفشان ایجاد و فعال کرده بوده است. و فعال بودن میلیونها آتشفشان نیز جو زمین را پر از دود و دودی می کرده است. با گذشت زمان وسردتر شدن زمین و ضخیم تر شدن قشر سطح زمین از آتشفشانها کاسته و کاسته شده است. و فعالیتها شدید خورشیدی بخش عمده ای از آن دودها را سوزانده و از محدوده زمین خارج کرده است.

روز دوم (یا مرحله دوم) جو:

در جای آن دودها و گـازهـای کـیـهـانی مرحله اول، یک جو دومی درست شد که از خود زمین می آمد، (چنانکه آیه مطرح می کند که زمین و جو قرار شده بوده که با هم همکاری کنند). در مرحله دوم جو فعالیتهای آتـشـفـشـانی شـدیـد رخ می دهد و زمین اندازه های زیادی از گازها از جـمـلـه: نیتروژن، امونیاک، دی اکسید کربن، متان و همینطور بخار آب را بیرون می ریزد. وقـتی دمای حرارت کاهش پیدا می کند بخار آب متراکم می شود، ابر درست می کند و باران می بارد و دریاچه و دریای اولیه ایجاد می شود. در عمق بیش از 10 متری آن آبها (یعنی پائـیـنترین عمق برای نفوذاشعه خطرناک مـاوراء بنـفـش) گیاهان نخستین می رویند. گـیاهان در عمل فـتـوسـنـتـز اکـسیژن به هـوا پس می دهـنـد. در جو مولکولهای اکسیژن (O2) بوسیله اشعه فـوق بـنـفـش تجزیه شده و به اتمهای ساده تبدیل شده (O) و برخی از این اتمها با مـولکولهای اکسـیژن ترکیب می شوند و ازون (O3) را تشکـیـل می دهند. و به این ترتیب جـو شکل می گیرد.

 

2ـــ جو هفت طبقه (هفت لایه) روی همدیگر است که هر کدام وظیفه خود را دارد:

جو زمین از جنبه های گوناگون به طبقات گوناگون تقسیم می شود. مثلاً از نظر گرما آنرا به پنج طبقه تقسیم می کنند. قرآن آنرا از نظر کار و وظیفه به هفت طبقه تقسیم می کند. تقسیم بندی مورد نظر قرآن می تواند بترتیب زیر باشد:

 

 

1) تروپوسفر ( تروپو بمعنی متغیر است و اسفر بمعنی گرد و دایره و منطقه): این طبقه طبقه آب و هواست. ابر، باد، رعد، برق، باران، برف، مه و طوفان در این طبقه است.

2) استراتوسفر: طبقه ای است آرام و تهی از بخار آب و طوفان و دگرگونیها، و بدلیل خشکی آن معمولا ابر درآن درست نمی شود، از گسترش یافتن و پخش شدن طوفانها در تروپوسفر جلوگیری می کند و برای پرواز هواپیماها مناسب است.

3) ازونسفر: طبقه گاز ازن. این گاز نود و نه درصد از اشعه ماوراء بنفش که از خورشید میآید و برای زندگان در روی زمین خطرناک و کشنده است را می مکد.

4) مزوسفر: در این طبقه اجرام آسمانی که از فضا می آیند بدلیل داشتن سرعت بسیار در اصطکاک با جو داغ شده و می سوزند و خاکستر آنها به زمین می رسد. اگر بزرگ باشند فرصت نمی کنند کاملاً بسوزند و خاکستر شوند به این خاطر بخشی ازآنها تا زمین رسیده و بر زمین سقوط می کنند.

5) یونوسفر: در خود به سه طبقه تقسیم میشود و مسئولیت انعکاس امواج را دارد هم امواجی که از زمین می آیند و هم امواجی که از خورشید می آیند. همینطور اشعه خطرناک ایکس و بخشی از اشعه ماوراء بنفش قوی را می مکد.

6) ترموسفر: اشعه قوی ماوراء بنفش (که XUV یا EUV نامیده می شود) را می مکد. و در این طبقه ذرات هوا بار دار می شوند (بار الکتریکی می گیرند).

7) اکسوسفر:  ذرات در این طبقه نسبت به طبقات پائینی خیلی کم است و این امکان حرکت سریع به آنها میدهد و این بنوبه خود امکان بیرون رفتن از جاذبه زمین به برخی از آنها می دهد. و بیرون رفتن ذرات از زمین نیز برای کم شدن از حجم و وزن زمین ضروری است. در این طبقه ماهواره هائی نیز گردش می کنند.

 

3ـــ جو و زمین با هم همکاری دوجانبه می کنند:

اگر نسبت دی اکسید کربن در هوا زیاد شود بخش زیادی آن خود را در سطح آبها و در آب باران حل می کند و اکسیژن ضعیف درست می کـند. وقتی باران می بارد و رودخانهراه می اندازد، اکسیژنِ کوههای زمین را تحلیل می برد. و دی اکسید کربن در آب به بی کربنات تبدیل می شود کـه دسـت آخر به دریا برده می شود.

ــــ دامها گاز متان تولید می کنند و به جو می دهند. شالیزارها نیز گاز متان به جو پس می دهند.

دشت نواحی قطبی دی اکسید کربن (co2) از جو می گیرد و متان و دی اکسید کربن (co2)  را به آن پس می دهد.

ــــ در نورِ روز درختان دی اکسید کربن (co2) از جو میگیرند و اکسیژن و به جو پسمی دهند. و در شب گیاهان اکسیژن مصرف می کنند و دی اکـسـید کربن (co2) پس می دهـنـد. هـمـیـنـطـور وقـتی گـیاهان بخشی از خود را می میرانند دی اکسید کربن(co2) استفاده می کنند که این دی اکسید کربن وقـتی گیاهان می پوسند از آنـهـا آزاد می شود

 

ــــ از جمله حیوانات و انسانها از جو اکسیژن می گیرند و دی اکسید کربن (co2) به آن پس می دهـند.

دریاها اندازه های زیادی  دی اکسید کربن (co2)  را از جو می مکند و بخار آب و بخشی از آن دی اکسید کربن را در نواحی استوائی به جو پس می دهند.

ماه و خورشید در طبقات جو و بیرون از آن

« آیا نمی بینید خدا چگونه هفت (لایه) جو روی را همدیگر آفرید، و ماه را در آنها تابشی گردانید و خورشید را چراغی روشنگر».

(در ابتدای این بخش با معنی و کاربردهای واژه سماء آشنا شدیم.سبع سماوات در این آیه بمعنی طبقات جو است.   «طِباق» بمعنی: بصورت طبقه طبقه روی همدیگر بودن است ـــ « نور» بمعنی: تابش و روشنائی بازتابی است ـــ و « سِراج » بمعنی: چراغ روشنگر).

آیه 16 می گوید: و ماه را در آنها (یعنی در طبقات جو) تابشی گردانید و خورشید را چراغی روشنگر، این به این معنی است که ماه بیرون از طبقات جو تابنده نیست وخورشید نیز بیرون از طبقات جو چراغی روشنگر نیست:

همانگونه که آیه میگوید، ماه در طبقات جو بدلیل بازتاب نورآن توسط ذرات گاز و بخار و خاک و غیره تابش دارد و تابان است.  ولی بیرون از طبقات جو ماه تابنده نیست و فضا تاریک و سیاه است، چون چیزی وجود ندارد که نور آنرا بازتاب بدهد. و ما فقط خودِ ماه را می توانیم ببینیم.

همینطورخورشید نیز چنانکه آیه می گوید در طبقات جو بدلیل بازتاب پرتو آن در ذرات گاز و بخار و خاک و غیره چراغی روشنگر است و فضای طبقات جو را روشن می کند، ولی بیرون از طبقات جو خورشید چراغی روشنگر نیست و جائی را روشن نمی کند و فضا تاریک و سیاه است، چون چیزی وجود ندارد که نور آنرا بازتاب بدهد. شب هنگام نیز  پرتو خورشید در فضای بالاتر از طبقات جو وجود دارد ولی فضا را روشن نمی کند.

سـقـف بـودن جـو

 

« و جو را سقـفی حـفـظ کننده قـرار دادیم»!

نکته آیـه: جو مانند سقفحفظ کننده درست شده:

ـــ همیشه از طرف فضا سنگهای آسمانی بطرف زمین می آیـد، جو آنها را می سوزاند، و آنها ضمن چند ثانیه درخشیدن به پودر تبدیل می شوند و کم کم بدون اینکه دیده شوند به زمین می ریزند.

ـــ جو امواج رادیوئی را بطرف زمین برمی گرداند.

ـــ خورشید انواع واقسام امواج و انرژی از خود ساطع می کـند. قـشرگاز اُزون جو که در ارتفاع میان 30000 تا 40000 متر قـرار دارد، از به زمین رسیدن اشعه ماوراء بـنـفـش کـه می تواند خیلی از موجودات زنده را بکشد جلوگیری می کند.

ـــ قشر جو مانع از بیرون رفتن بخار آب می شود.

ـــ قـشـر دی اکسید جو گرمای زمین را در جو زمین نگه می دارد و فـقـط قسمت ناچیزی از گرما از آن به خارج از جو نفوذ می کند. در صورت نبود ایـن قـشر گرما از محدوده زمین خارج می شود و جو زمین50 درجه سردتر از آنچه هـست می شود. به این ترتیب جو مانند یک سقـف ما را حفـظ می کند.

دچار سینه تنگی و خـفـقـان شدن با افـزایش ارتفاع

«به این ترتیب وقـتـی خـدا بخـواهـد کسی را راه ببرد سـیـنه وی را برای اسلام باز می کند، و هر که را بخواهد بحال خود رها کند سینه ویرا تنگِ خفه کننده می کند، چنانکه گوئی که دارد در جو بالا و بالاتر میرود. به این ترتیب خدا بر کسانیکه ایمان نمی آورند زشتی و پلیدی زننده می گذارد».

نکـتـه آیه: کسیکه در جو بالا و بالاتر برود دچـار احساس سـیـنـه تـنـگـی خـفــقـان آور می شود:

آیه وضعیت کسیکه اسلام را خوش نمی دارد، وضعیت وی در بـرخورد با اسلام را به وضعیت کسی تشبیه میکند که رفته رفته در جو بالا و بالاتر می رود و دچار سینه تنگی خفه کننده می شود.

از سطح دریا تا ارتفاع 3000 متر اکسیژن به اندازه کافی وجود دارد و انسان می تواند بطور عادی و طبیعی تنفس و زندگی کند.  از ارتفاع 3000 متر به بالا اکسیژن به اندازه کافی وجود ندارد و فشار جو کاسته می شود. از آنجا که میان فشار جو بربدن و فشار خون و مایعات بدن تعادل و توازن وجود دارد، از ارتفاع 4500 یا 4800 متری به دلیل کمبود اکسیژن و پائین بودن فشار جو انسان دچار تنگی نفس می شود. چنانچه بالا رفتن را ادامه بدهد، از ارتفاع 7500 متری به بالا احساس تنگی نفس وارد مرحله خفه شدن می شود. به ارتفاع 15000 متری که برسد توان تحمل پائینی فشار جو و کمبود اکسیژن را ندارد و در صورت نداشتن پوشاک و امکانات ویژه فضا بیهوش شده و می میرد.  به این ترتیب چنانکه در آیه آمده کسیکه در جو رو به بالا می رود به نقطه سینه تنگی خفه کننده می رسد. و خداوند همین وضعیت را برای سینه کسانیکه با دین درمی افتند پیش می آورد و آنرا رجس می نامد و رجس بمعنی: زشتی و پلیدی زننده و فرومایه گانه است.




تاریخ : یکشنبه 93/4/8 | 3:10 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

هـسـتـی

آغـاز هـسـتـی

« و فضا را، ما آنرا با نیروی ویژه بنا کردیم، واین ما هستیم که پیوسته آنرا گسترش می دهیم»!

«سماء»: چیزیکه در بالا قرار دارد (بالای سر قرار دارد)، و به بالای هر چیزی سماءِ آن گفته می شود (و به پائین آن زمین آن).

 ابتدا به درخت که بالای سر قرار دارد سماء گفته شده و بعد به گیاه تعمیم داده شده، و شاید به خاطر اینکه گیاه بالای زمین قرار دارد به آن سماء گفته شده است. سماء در برابر ارض (زمین) مؤنث است و مذکر هم بکار میرود. سماء هم مفرد و هم جمع هر دو می آید و جمع آن سماوات است. سمائی که بمعنی باران است مذکر میآید.

سماء در آیه بمعنی فضاء آمده است و می تواند مجاز باشد، که  بمعنی "محتوای فضا"خواهد بود و میتواند بمعنی خود فضا باشد، که در این صورت به این معنی خواهد بود که گسترش فضا و گسترش محتوای آن با هم هستند و فضا بدون محتوای آن وجود ندارد.

نکات آیه:

1ـــ فضا پیوسته در گسترش است:

وقتی منبع نور به طیف نور نزدیک می شود امواج نور آن بهم فشرده می شوند و خطوط سیاه در طیف به طـرف رنگ آبـی جابجا می شود. و وقتی منبع نور از طیف نور دور می شود خطوط سیاه در طیف به طرف رنگ قـرمز جابجا می شوند.

وقتی انسان از طـیـف نور سـتارگان کهـکشانها تصویر می گیرد و آنها را با هم مـقایسه می کند، می بیند که خطوط طیفی آنها در نظام تجزیه طیفی در جائیکه می بایست باشند نیستند، بـلـکـه بـه سمت خط قـرمـز طیف جابجا شده اند. معنی این جابجائی این است که ستارگان پیوسته از ما دور می شوند و این به این معنی است که کهکشانها پیوسته از ما دور می شوند. و این به این معنی می شود که فـضا (یعنی جهان) پـیوسته در حال گسترش است. یعنیهمان چیزی که آیه گفته است.

2ـــ فضا با نیروی ویژه بنا شده است:

"پیوسته در گسترش بودن هستی" به این معنی است که هر چه رو به عقب برمی گردیم نتیجه این می شـود کـه کـهکـشانها به هم نزدیک و نزدیک تر میشوند. تا اینکه بالاخره هـمه جرم و انرژی موجود در جهان در یک نقطه به هم می رسند. و نتیجه این می شود که همه جرم و انرژی موجود در هستی در ابتدا در یک نقطه مـتمـرکز بوده و ضمن یک انـفجار به هر سو پخش و پراکنده شده و جهان کـنونی مـا شکـل گـرفـته است. زمان آن انفجار حدوداً 18 میلیارد سال پیش تخمین زده می شود.

 

پس از پخش و پراکنده شدن جرم و انرژیاولـیه با نیرو (یا بعبارتی با انفجار)، هـر یک از سـیارات و خورشـیـدهـا نـیـز بنوبه خود با نیرو متولد می شوند. به این شکل که ابتدا نیروی جـاذبـه آغـاز به جـذب مـواد و عـناصر بدور خود می کند و رفـته رفـته سیاره یا خورشید بزرگ و بزرگ تر می شود و شکـل می گیرد.

پـایـان هـسـتی

« روزی که فـضا را مانند پیچاندن طومار نوشتار پیچانده و جمع کنیم، آنرا بههمان ترتیبِ آغازِ آفرینشِ خود باز خواهیم گردانید».

نکات آیه:

1ــ فضا (هستی) مانند پیچیده و جمع شدن طومار نوشتار پیچیده و جمع خواهند شد:

در آینده ( که زماندقیق آن معلوم نیست ولی میلیاردها سال تخمین زده میشود) کهکشانها آغاز به پیچیدنِ طومار گونه به دور خود و بلعیدن اجرام و انرژی خود خواهـند نمود، و بعد نیز همدیگـر را خواهند بلعید، و در نهایت همه در یک نقطه بلعـیده و جمع و متمرکز خواهند شد.

2ـــ هستی در آغاز خود در یک جا جمع و متمرکز بوده است:

"پیچاندن و جمع نمودن هـستی و برگردان آن به وضعیت آغازین خود"  که آیه از آن صحبت میکند، بهاین معنی است که جهان (یعنی: همه جرم و انرژی آن) در ابتدا در یک نقـطه جمع و متمرکـز بوده است. و این چیزی است که انسان درقـرن بیستم یعنی 1400 سال بعد از گفـته قـرآن به آن رسیده است.

3ــ شکل هستی:

ه هـم جمع شـدن دوباره هـستی" به این معنی هست که جهان مانند یک بادکنک می ماند که کهکشانها در سطح آن قـرار دارنـد. در صورتی که بشکل دیگر می بود برنمی گشت. مثلاً اگر مسطح می بود تا ابـد به گسترش خود ادامه می داد. (البته در صورت برگشت قانونمند. و گر نه با اراده خداوند به هرحالتی که باشد برمی گردد).




تاریخ : یکشنبه 93/4/8 | 2:41 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

 

سـتـارگـان

فـاصـلـه سـتـارگان

«به فواصل ستارگان سوگند یاد می کنمــ سوگندی که وقتی فواصل را دانستید سوگند بسیار بسیار بزرگی خواهد بود ــ که این قرآن قرآنِ پرباری است».

(اگر «لا» بر سر فعل اُقـسِمُ برای نفی باشد شاید به این خاطرباشد کـه ستارگان در آن جائی که ما آنها را می بینیم نیستند بلکه بر اثر کج شدن مسیر نور تحت تأثیر نیرویجاذبه، ما آنها را درجای دیگری می بینیم. و هـمینطور به این خاطرکه برخی از ستارگانی که آنها را می بینیم فعلاً وجود ندارند بلکه هزاران و میلیونها سال پیش مرده اند و ما فقط نور آنـهـا را می بینیم. ولی «لا» ظاهـرا حرفتأکید است).

نکات آیات: 1ــ فواصل میان ستارگان سرسام آور است. 2ــ روزی انسان فواصل ستارگان را اندازه خواهد گرفت و آنها را  خواهد دانست. 3ــ قرآن کتاب پرباری است.

1ــ فواصل میان ستارگان سرسام آور است:

در زمان محمد انسان می دانسته که ستارگان خیلی از ما دورهستند. ولی اینکه فـاصله آنها بسیار بسیار زیاد است (یعنی سرسام آور است) طبعاً کسی چیزی نمی دانسته است. (بسیار بسیار بزرگ بودن سوگند در آیه، بمعنی: بسیار بسیار دور بودن ستاره ها است).

ـــــ  فاصله خورشـید تا نزدیکترین ستاره تقـریباً 4 سال و 4 ماه نوری است. یعنینور که 300000 کیلو متر در ثانیه میرود، 4 سال و4 ماه طول میکشد تابهآن ستاره برسد.

ـــــ سیروس کـه یکـی ازنزدیکترین ستاره ها به خورشید است 8،7 سال نوری دور است. نوری کهما از آن می بینیم تقریباً 9 سال پیش آنستاره را ترک کرده است.

مواقع نجوم بمعنی فاصله ستاره ها نسبت به همدیگر نیز هست. چنانکه در تصویر میبینیم ما آنها را نزدیک بهم می بینیم، در حالیکه اینطور نیستند. بلکه فاصله های سرسام آوری از هم دارند.

2ــ روزی انسان فواصل ستارگان را اندازه خواهد گرفت و آنها را  خواهد دانست:

فعلاً انسان  فواصل ستارگان رااندازه گیری می کند و آنها را می داند.

3ــ قرآن کتاب پرباری است:

تا اینجا بخشی از پرباری آنرا دیدیم و در ادامه بیشتر خواهیم دید.

شلیک شدن یا شلیک کردن ستاره

 

« وآسمان نزدیک (نزدیکترین آسمان) را با ستارگان آراسته نمودیم وهمینطور آنها را شلیکی به شیطانها قرار دادیم».

نکات آیه:

1ـــ آسمانی که می بینیم آسمان نزدیک به ما است:

در عـلـم نـجـوم زمان محمد سـتـارگـانی کـه بـا چـشـم دیـده می شدند نهایت مرز هستی بودند. در حالیکه قرآن ستارگانی که می بینیم را در آسمان نزدیک به ما قرار می دهد. و این به معنیاست که هـسـتی خـیلی فـراتـر از آنچه کـه ما آنـرا با چشم می بینیم هست. و این نیز چیزی است که امروزه در عصر تـلـسکـوپ درستی آن به اثبات رسیده است.

2ـــ ستارگان به شیطانها شلیک می شوند:

در رابـطـه با شیطانهای مورد نظر آیه ما فعلاً چیزی نمی دانیم ولی دررابطه با اینکه آیـه می گوید: ستارگان  شلیک می شوند" درست است. انسان فعلاً با تلسکوپ عکسهائی از ستارگان گرفـته که: منفجر و شلیک می شوند، یا در بخشی از آنها انفجاری رخ می دهد و توده های گاز و مواد مذاب دیگر از آنها شلیک می شوند.

سال 1987 ستاره شناسان انفجار یک ستاره در یکی از کهکشانها را مشاهده کردند (تصویر). این ستاره  170000سال پیش منفجر شده. تصویری کهمی بینیم نیز مربوط به وضعیت آن در چند سال پس از انفجار آن است.

سقوط ستاره در چاله

 

« سوگند به ستاره وقتیکه از بالا به گودال فرو می افتد (یا فرو می ریزد)». 

«هَوی» فعل گذشته از مصدر هُوِیّ است. «هُویّ»: بمعنی:فرو افتادن یا فرو ریختن از بالای زمین یا از روی زمین به درون زمین است. یعنی افتادن به درون گودال و چاله و چاه و غیره. («خُرُور» بمعنی: فرو افتادن با سر یا پیشانی است ـ «حَطّ» بمعنی: فرود آمدن یا فرود آوردن یا فرو نهادن است (مانند فرود آمدن هواپیما و پرنده) ـ «هُبُوط» بمعنی: دچار اشکال و ایراد شدن و از بالا به زمین فرو افتادن یا سرنگون شدن است. برخی اشتباهاً از این واژه برای فرود آمدن هواپیما استفاده می کنند. برای بیان فرود آمدن هواپیما میایست از جمله از واژه حَطّ استفاده شود) ـ « سقوط» بمعنی: فرو افتادن چیز بدرد نخور یا چیزِ بحال خود رها و ول  می شود است. مانند: سرنگون شدن یک رژیم بدرد نخور یا میوه خراب شده ـ نزول بمعنی: پائین آمدن است ـ و اِنهیار بمعنی: فرو ریختن ناشی از پوکی است).

نکته آیه "فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره در چاله" است:

وقـتی ستاره ای خیلی بزرگ باشد، (بیش از 100000 برابر زمین باشد) نیروی جاذبهو فـشار در ستاره نوترونی آنقـدر زیاد می شود که نـوترونها تحت فـشـار خرد می شوند و ماده در هم می شود و به چاله تبدیل می شوند. (نوترون ذره بدون بار الکتریکی است که جرم آن تقریباً مساوی پروتون است و در کلیه هـسته های اتمی بجز هسته هیدروژن وجود دارد).

چاله ها چنان نیروی جاذبه قـوی دارند که حتی نور نـیـز نمی تواند آنهـا راترک کند. به این خاطر دیده نمی شوند و چاله سـیاهنامیده شده اند، (آدم می تواند آنها راهنگامی که گاز مارپیچ (به شکل تصویر) به درون آنها سقوط می کند آنها را ببیند. چون گاز هنگامی که داغ می شود تشعشعات پردرخشش زیادی از خود ایجاد می کند). این چاله ها ستارگان اطراف را به طرف خود می مکند یامی بلعند و در خود فـرو می برند. و به این شکل به تعبیر قـرآن ستاره در چاله سقوط می کند.

(علت اینکه قرآن «مکیده شدن یا بلعیده شدن ستاره توسـط چاله سـیاه» را «فرو افتادن ستاره در گودال» تعبیر کرده این است که سمت فرو افتادن (یعنی سمت پائین) سمت کشش نیروی جاذبه است، وسمتی که ستاره توسط نیرویِ جاذبه چاله سیاه کشیده می شود نیز همان سمت پائین می شود. به این دلیل «مکیده شدن ستاره» توسط چاله سیاه را «فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره در چاله» نامیدهاست).

مخفی های پاک کننده فضا

«سوگند یاد می کنم به آنکه در هم شکسته و پنهان می شود ـــ آنکه سطح را پاک میکند».

«خُنُوس» بمعنی: پنهان شدن (ناپدید شدن) ناشی از خواری یا شکست یا در هم شکستن یا احساس کوچکی در برابر کسی است.(«اِختفاء» بمعنی: پنهان شدن بمعنی ناشناخته بودن جای چیزی است ـ «غَیب» بمعنی: پنهان شدن از دسترس دیدِ چشم ـ «غُرُوب» بمعنی: پنهان شدن از دید در دوردست است ـ « تواری (توارا)» بمعنی: پنهان شدن ناشی از شرم نمودن است ـ و «اُفُول» بمعنی: آغاز به پنهان شدن نمودن است).

«کَنس»: بمعنی رُفتن و جارو نمودن است، و کُنَّس بمعنی چیزی است زیاد می روبد و جارو می کند.

 

«خُنّس» چیزی است که درهم شکسته و پنهان می شود. و آنچه در هم شکسته و پنهان می شود و پیرامون خود راجارو میکند (می مکد) ستاره هائی هستند که در هم شکسته میشوند و به سیاه چاله تبدیل می شوند و پیش از این نیز به آنها پرداختیم. این چاله ها با بلعیدن یا مکیدن هر آنچه از نزدیکیهای آنها رد بشود (چنانکه در آیه مطرح شده) با جارو نمودن آنها، سطح فضا را پاک می کنند.

(در زبان علمی هم پاک کننده نامیده میشوند.  Super giant vacuum cleanes )

ستارگان نیز تابع قانون هستند

«همینطور ستارگان نیز به فرمان او تابع قوانین هستند».

در زمان پیامبر کسی نمی دانست که ستارگان نیز تابع قوانین طبیعت هستند. ستارگان نیزمدار دارند، نیروی جاذبه دارند، متولد می شوند و می میرند. و این از علوم عصر ما است.

صدای تک تک ستاره

« سوگند به فضا و به آنچه تک تک می کند ـــ چه می دانی آنچه تک تک می کند چیست؟ ــــ آن ستاره پر درخشش است».

انسان به کمک رادیو تلسکوپ می تواند صدای منقطع: بیب.. بیب.. و تک.. تک.. بشوند که صدای امواج آمده از ستارگان هستند. صدای تک.. تک.. مربوط به ستاره های پر درخشش یا در مرحله پر درخشش است یعنی همان چیزیکه قرآن گفته است.

در بخش قیامت نیز در رابطه با ستارگان مطلب هست




تاریخ : یکشنبه 93/4/8 | 2:40 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

آفرینش منظومه شمسی

«آیا آفرینش شما مشکل تر است یا منظومه شمسی؟ جوانب آن را بهم آورده غلظت آنرا بالا برد  و آنرا ساخت ـــ و شب و روز را برای آن درست کرد»!  « زمین و سیارات را نوآوری نمود».

(واژه «سَـمْـک» به معنی: غـلظت و تراکم و کـلـفــتیِ بهـم برآمده است. یعنی جمع و جور و کلفـت و متراکم شده. و واژه «رَفع» در آیه نیز به معنی: "بالا بردن وافزایش دادن" است که از معانی آن است).

 

نکات آیات: 1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن.2ــ مرده بودن و دوباره پا گرفتن منظومه شمسی. 3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی.

1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن:

مـنـظـومـه شمسی ما که حدوداً 5 میلیارد سال عمر دارد در ابـتدا ابر بوده که شامل دود و گاز و خاکستر و غبار و برخی عناصر بوده، و در فضای منظومه شمسی پراکنده بوده است. بعد بادی که ظاهراً مـوج ناشی از انـفـجار سـتـاره ای بـوده ابعاد و جوانب آن را بهم آورده  و مـنـظـومـه شـمـسی بصورت یک دیسک در آمده بوده که بدور خود می چرخیده است.بعد در قـسـمـت مرکزی آن ابر که کلفـت تر بوده، نـیروی جاذبه مـواد بیشتری راجـذب نـمـوده و در آن ناحیه متراکم گرمای لازم برای ایجاد واکنشهای هسته ای فراهم گشته و خـورشـیـد شکـل گرفـتـه است. و در اطراف آن حـلـقـه هـای دیگری از گاز و غـیره به چرخش در آمده که رفـته رفـته به کره های بزرگتری تبدیل شده اند که همان سیاراتفعلی منظومه شمسی باشند.  (در رابطه با پیدایش منظومه شمسی چندین نظریه وجود دارد و ما طبعاً آنکه با آیات قرآن می خواند را می گیریم).

در سوره انبیاء آیه 56 می خوانیم: «رَبُّـکُـمْ رَبُّ السَّـمـواتِ وَ الْاَرْضِ الـَّـذی فـَطـَرهُـنَّ = آفریدگار شـما آفریدگار سیارات و زمین است که آنها را از درون (از مرکز) درست کرد»! « فـطـر» از جمله به معنی: "از درون و مرکزیت خود برآمدن، شکل گرفـتن، و درست شدن" است. هر کره ای نیز وقتی می خواهد درست بشود، در ابتدا در مرکز آن نیروی جاذبه آغاز به جذب مواد بدور خود می کند و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مـی شود و به این شکـل کره شکل می گیرد.

2ــ مرده بودن و پا گرفتن منظومه شمسی:

کسانی که به خدا معتقد نبوده و نیستند از جمله می گفـته اند و می گویند که: وقـتی مـا می میرویم دیگر زنده نمی شویم. خدا زنده نمودن موارد گوناگونی را در قرآن برای آنها مـثال زده است. در ایـنجا زنده نـمـودن مـنظـومه شمسی را مثال زده و گـفـته: آیا آفـرینش شما مشکـل تر است یا منظومه شمسی؟ این به این معنی است که مـنـظـومـه شمسی مردهبوده و دوباره به حیات و زندگی برگردانده شده است.

و در آیه 101 سوره انعام نیز گفته که خدا بدیع زمین و سیارات است. بدیع بمعنی: نوساز، نوآور، نوین پرداز و مواردی از این قبیل است (هم خانواده واژه «ابداع» است). و این موضوع از جنبه ضمنی و تلویحی به این معنی است که زمین و سیارات پیش از این چیزِ دیگری بوده اند و وضعیت فعلی آنها، شکل نوآوری شده آنست.

مـنـظـومـه شمسی در واقـع در اصـل جـرم و انرژی مربوط به لاشه یک ستاره بسیار بزرگ غول آسائی بوده که مرده و لاشه آن بصورت ابر در فضای مـنظومه شمسی پراکنده شده بوده است. و منظومه شمسی فعلی نوآوری آن است.

3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی:

منظور از شب و روز درست کردن برای منظومه شمسی شب و روز  درست کردن برای سیارات آنست. و شب و روز در سیارات ناشی از گردش آنها بدور خود ووضعیت محور آن نسبت به خورشید است. وقتی محور سیاره به موازات خورشید قرار  می گیرد با چرخش سیاره بدور خود باعث ایجاد شب و روز می شود. ولی در صورتی که محور زمین یا هر سیاره دیگری عمود بر خورشید قرار می گرفت شب و روز ایجاد نمی شد هر چند سیاره بدور خود نیز می چـرخید. مثلاً اگر قطب شمال زمین رو به خورشید می بود قطب شمال همیشه روز می بود و قطب جنوب همیشه شب، هر چند زمـیـن بدور خود نیز می چرخید.

مطرح کردنِ "درسـت کـردن" شب و روز برای منظومه شمسی برای استدلال به حساب و کتاب داشتن و برنامه ریزی شده بودنِ ایجاد "شب و روز" در آنست. و این چیزی است که با عـلـم نجوم عـصر محمد کـه در آن زمین مرکز عالم بود و خورشید بـدورآن می چرخید نمی خواند. چون در صورت گردش خورشید بدور زمین ایجاد شب و روز امری طبیعی می نمود، ولی در صورت گردش زمین بدور خود و بدور خورشید است که در صورت قرار نگرفـتن درست محور زمین و سیارات نسبت به خورشید شب و روز در آنها ایجاد نخواهد شد.

فـاصـلـه گـرفـتـن سـیـارات و زمـیـن از هـمـدیـگـر

«آیا کسانیکه بخدا ایمان ندارند نمی توانند ببینند کـه زمین و سیارات منظومهشمسی در آغاز "بهم چسبیده" بـودند بعد آنها را با نیرو از هم باز کردیم»؟

«خدا آنست که سیارات منظومه شمسی را با ستونهائی که آنها را نمی بینید بلند کرد».

 «و سیارات منظومه شمسی را بلند کرد و در آن ( در منظومه شمسی) تعادل ایجاد نمود».

نکات آیات: 1ـــ زمین و سیارات در ابتدا به هم متصل بوده اند، بعد از هم باز کرده شده و بلند کرده شده اند. 2ـــ میان سیارات ستونهای نامرئی وجود دارد. 3ـــ میانسیارات تعادل وجود داد.

1ـــ زمین و سیارات در ابتدا به هم متصل بوده اند و بعد از هم باز کرده شده و بلند کرده شده اند:

چنانکه پیش از این آمد خورشید و سایر سیارات منظومه شمسی در ابتدا در کـنـار هـم شکـل گرفته بوده اند  و بعدها از هم فاصله گرفته اند. علت اینکه قرآن دور شدن آنها را "بلند کردنِ"آنها توصیف نموده  این است که بالای ما قـرار دارنـد و دور شـدن آنها نسبت به ما حالتِ "بلند شدن و بالا رفـتنِ آنها"  دارد.

2ـــ میان سیارات ستونهای نامرئی وجود دارد:

سیارات منظومه شمسی با نیروی جاذبه که انسان آنرا بصورت ستونهای از موج تصور می کند و به شکـل سـتـون آنـرا رسم می کند با هم نگـهـداشته شده اند.

 

 3ـــ میان سیارات تعادل وجود دارد:

عـلـتِ کشیده نشدن سیارات بطرف همدیگر و یا هل ندادنهمدیگر وجود نیروی جذب و دفع متعادل میان آنها است. مثلاً خورشید زمین را بـطرف خود می کشد و زمین در حرکت خود دور خورشید که رو به دور شدن از از خورشـیـد است خود را از خورشید دفع می کند (که به آن نیروی گریز از مرکز گفته می شود). نیروی کشش خورشید و دفع زمینبه یک اندازه است، به این خاطر نه خورشید می تواند زمین را بطرف خود بکشد و نه زمین از مدار خود دور خورشید خارج شده و به بیرون از منظومه شمسی برود. از آنجا که زمین در مداری شبه بیضی دور خورشید می گردد هنگامی که به خورشید نزدیک می شود سرعت آن بیشتر می شود، در نتیجه نیروی دفع (نیروی گریز از مرکز) آن نیز بیشتر می شود که برابر می شود با نیروی جاذبه بیشتر شده خورشید، و هنگامیکه از خورشید دور می شود و نیروی جاذبه خورشید کمتر می شود سرعت حرکت آن نیز کمتر می شود، و به این شکل همیشه نیروی جذب و دفع (نیروی گریز از مرکز) برابر است. این وضع در رابطه با همه اجرامی که در مرکز هستند و اجرامی که در مداری دور آنها می گردند صادق است، مانند زمین و ماه.

وجـود 11 سـیـاره

 

« یوسف به پدر خود گفت: پدرم! من یازده سیاره دیدم و خورشید و مـاه را دیدم که برای من سجده می کرده اند».

نکـتـه آیـه: یوسف 11 سیاره دیدهاست:

"خورشید" و "ماه" که یوسف در خواب دیده پدر و مادر وی (کـه مادر وی در واقع خالـه وی بوده) می باشد. و 11 سیاره 11 برادر وی می باشد، ولی دیدن 11 سیاره الـزاماً به این معنیاست کـه یازده سیاره برای دیده شدن می بایست وجود داشـته باشد.

در زمانی که یوسف این خواب را دیـده (یعـنی 2000 سال پیش از میلاد مسیح)،  تا زمان محمد و همینطور تا پیش از اختراع تلسکوپ، انسان فـقـط سیاراتی را که بچشم می دید می شناخت. یعنی عـطارد، زهره، مریخ و مشتری.

هـفتمین سیاره (اورانوس) در سال 1781 کشف شد ــــ نپتون (هشتمین سیاره) در سال 1846 ـــ و پلوتون (نهمین سیاره) در  سال 1930. مجموع سیارات منظومه شمسی که فعلاً انسان آنهارا می شناسد 9 تا است.

در سال 1992 انـسـان یـک سـیاره یخی کوچکی را در خارج از حومه پلوتون کشف کرد. و از آن پس 15 سیاره کوچک دیگر را در همان نواحی پیدا کرده، ولی فعلاً مشغـول بررسی آنهاست که آیا سیاره هستند یا سیارک و یا چیز دیگری.

در سال 2003 سیاره دیگری کشف شد که بعدها بعنوان دهمین سیاره شناخته شد. جرم آن حداقل به اندازه پلوتون است و فاصله آن از خورشید بیش از دو برابر فاصله پلوتون از خورشید است.

« خدا سیارات و زمین را نگه می دارد که فرونپاشند، اگر فروبپاشند کس دیگری غیر خدا نیست که بخواهد آنها را بگیرد. خدا خیلی بردباراست و مسائل را برای تعیین تکلیف شدن به آینده موکول می کند».

هـمانطور که آیـه مطرح کـرده زمـیـن و سیارات در واقع در مدار خود نگه داشـته شده اند که فـرو نمی پاشند. چیزیکه آنها را نگه داشته نیروی جاذبه و دافعه (گریز از مرکز) میان آنها و خورشید است. و اینکه آیه می گوید خدا آنها را نگه داشته جنبه مجازی دارد. به این معنی که قانون جاذبه و دافعه (گریز از مرکز) از طرف خدا وضع شده است.

(هیچیک از علومی که ما در این کتاب از آن صحبت می کنیم در زمان محمد وجود نداشتهاست. و منظور از موکول نمودن مسائل به آینده برای تعیین تکلیف شدن" اینست که خدا به هر کسی و هر مردمی فرصت یک زندگی می دهد، و مجموع اعمال آنها را در نهایت حسابرسی می کند، و به خاطر ستمگری کسی یا کسانی یا حاکمیتی نظام هستی را به هم نمی ریزد و همه چیز را نابود کند).




تاریخ : یکشنبه 93/4/8 | 2:39 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر


منظومه? شمسی، منظومه? خورشیدی یا سامانه? خورشیدی (به انگلیسی: Solar System) سامانه‌ای متشکل از یک ستاره به نام خورشید و اجرام آسمانی است که در مدارهایی پیرامون آن می‌گردند.

سامانه? خورشیدی از انفجار یک ابرنواختر و فروریزش یک ابر چرخان پدید آمد و در دوران رنسانس و با مشاهدات افرادی از جمله گالیلئو گالیله کشف‌شد. این منظومه در بازوی شکارچی، کهکشان راه شیری واقع‌شده و 25?000 سال نوری از مرکز کهکشانی و کناره? کهکشان فاصله دارد. خورشید بیش از 99?8 درصد جرم سامانه? خورشیدی را شامل می‌شود و منبع انرژی بسیار از جمله انرژی گرما و نور است. این ستاره یک ستاره? نوع جی رشته اصلی و عضوی از جمعیت ستارگان نخستین است. بقای سامانه? خورشیدی به بقای خورشید وابسته است و اگر خورشید نابود شود، منظومه? شمسی نیز نابود می‌شود.

سامانه? خورشیدی (منظومه? شمسی) دارای هشت سیاره (تیر، ناهید، زمین، بهرام، هرمز، کیوان، اورانوس و نپتون) و پنج سیاره? کوتوله (سرس، پلوتو، هائومیا، ماکی‌ماکی و اریس) است. چهار سیاره? نخست، سیارات درونی یا زمین‌سان هستند و بیشتر از سنگ ساخته شده‌اند و چهار سیاره? دیگر سیارات بیرونی یا غول‌های گازی هستند و از گازهای مختلف ساخته شده‌اند. علاوه بر این اجرام، سامانه? خورشیدی دارای اجرام دیگری از جمله ماه‌ها، سیارک‌ها، شهاب‌وارها، شهاب‌ها، شهاب‌سنگ‌ها و دنباله‌دارهاست. سامانه? خورشیدی هم‌چنین دارای مناطق خاصی از جمله کمربند سیارک‌ها، کمربند کویپر و دیسک پراکنده است.

ماده‌ای نازک و فشرده به نام محیط میان‌سیاره‌ای میان سیارات و اجسام دیگر وجود دارد. اجزای سازنده? محیط میان‌سیاره‌ای از هیدروژن خنثی و غیر یونیزه‌شده، گاز پلاسما، پرتوهای کیهانی و ذرات گرد و غبار تشکیل شده‌اند. در واقع این تصور که فضا یک خلأ کامل است، نادرست است و مواد محیط میان‌سیاره‌ای در فضا وجود دارد. سدنا 90377 دورترین جسم کشف‌شده در سامانه? خورشیدی است که اوج آن 1000 واحد نجومی است و تناوب مداری آن 10?500 سال به طول می‌انجامد. ابری کروی‌شکل و بزرگ به نام ابر اورت سامانه? خورشیدی را احاطه کرده‌است و از 2?000 تا 5?000 واحد نجومی دورتر از خورشید آغاز می‌شود و تا 100?000–50?000 واحد نجومی دورتر از خورشید ادامه می‌یابد. منظومه? شمسی تا جایی گسترش می‌یابد که دیگر تحت تأثیر خورشید (نفوذ نور خورشید، گرانش خورشیدی، میدان مغناطیسی خورشید و بادهای خورشیدی نباشد. هلیوپاز مرز میان محیط میان‌سیاره‌ای و فضای میان‌ستاره‌ای است. هلیوپاز به عنوان مرز بیرونی منظومه? شمسی در نظر گرفته می‌شود و برآورد شده‌است که میان 110 تا 170 واحد نجومی از خورشید فاصله دارد.

سیارات و سیارات کوتوله سامانه ی خورشیدی در کنار خورشید. (مقیاس‌ها دقیق نیست)




تاریخ : یکشنبه 93/4/8 | 2:38 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

منظومه شمسی ما عبارت از خورشید است و هر چیزی که دور خورشید می گردد. یعنی خورشید، سیارات و ماه هایشان، سیارک ها، ستاره های دنباله دار و شهاب سنگ ها منظومه شمسی ما را تشکیل می دهند. گرد و غبار و تکه یخ هایی که دور خورشید می گردند هم جزو منظومه شمسی هستند.

 

خورشید یک ستاره است. خورشید بزرگ ترین چیزی است که در منظومه شمسی ما پیدا شده. همه نور و گرمای سیاره ها از خورشید است. علاوه بر خورشید، زمین و ماه زمین، بسیاری از اشیای موجود در منظومه شمسی نیز بدون تلسکوپ قابل دیدن هستند. سیاره های تیر یا عطارد، زهره یا ناهید، مریخ، مشتری، کیوان یا زحل، سیارک های درخشان، شهاب سنگ ها و بعضی از ستاره های دنباله دار را یتوان بدون تلسکوپ مشاهده کرد. ولی اشیای خیلی بیشتری در منظومه شمسی ما هستند که آنها را باید با تلسکوپ دید.

 

منظومه شمسی

 

سیاره ها

هشت سیاره ای که دور خورشید می گردند عبارتند از: زمین، تیر یا عطارد، زهره یا ناهید، مریخ، مشتری (بزرگ ترین سیاره منظومه شمسی ما)، کیوان یا زحل (با حلقه های بزرگی که دور آن است)، اورانوس و نپتون. تا مدت ها ستاره شناسان پلوتون را هم در زمره سیارات به حساب می آوردند ولی به تازگی آن را سیاره کوتوله در نظر می گیرند. کمربندی از سیارک ها (سیاره هایی با ابعاد کوچک که از سنگ و فلز ساخته شده اند) نیز وجود دارند که بین مریخ و مشتری می گردند. براساس قوانین حرکت سیاره ای که به وسیله یوهان کپلر ستاره شناس آلمانی در قرن هفدهم میلادی کشف شد، سیاره ها در مداری بیضی شکل به دور خورشید می گردند.

 

نسبت اندازه های خورشید و سیارات

 

سیاره های داخلی تر و سیاره های خارجی تر

سیاره های داخلی (سیاره هایی که نزدیک به خورشید به دور آن می گردند) به طور کامل با سیاره های خارجی (سیاره هایی که دور از خورشید به دور آن می گردند) متفاوتند.

 

- سیاره های داخلی تر عبارتند از:تیر یا عطارد، زهره یا ناهید، زمین و مریخ. سیاره های داخلی بیشتر از سنگ و آهن تشکیل شده اند. آنها به عنوان سیاره های زمین مانند شناخته می شوند چون از نظر اندازه و ترکیب تا حدودی مثل زمین هستند. این سیارات تعداد کمی ماه دارند یا اصلاً ماه ندارند. 

 

- سیاره های خارجی تر عبارتند از: مشتری، کیوان یا زحل، اورانوس، نپتون و سیاره کوتوله پلوتون. این اجرام به جز پلوتون جهان های بسیار بزرگی هستند که با لایه های خارجی ضخیم و گازی محاصره شده اند. تقریباً همه جرم آنها از هیدروژن و هلیوم است. ترکیبات آنها هم بیشتر به خورشید شبیه است تا به  زمین. اگر به زیر لایه ها خیارجی گازی و ضخیم آنها دست پیدا کنیم، می بینیم که آنها در واقع  سیاره های غول آسایی هستند که سطح خاکی ندارند. فشار ناشی از جو ضخیمی که آنها را احاطه کرده، سطح زیر جو آنها را به مایع تبدیل کرده هر چند که ممکن است هسته آنها از سنگ باشد. حلقه های تشکیل شده از گرد و غبار، سنگ و تکه های یخ نیز دور همه این سیاره های غول آسا را محاصره کرده. در میان آنها حلقه های زحل از همه معروف تر است. اما حلقه های باریک تری هم مشتری، اورانوس و نپتون را احاطه کرده اند. سیاره های خارجی تعداد زیادی هم ماه دارند.

 

اجسام کوچک

اشیای کوچک تری هم دور خورشید می گردند که شامل سیارک ها، شهاب سنگ ها و ستاره های دنباله دار هستند.

- سیارک ها (که سیارات کوچک هم نامیده می شوند) اشیایی فلزی و سنگی هستند. بیشتر سیارک هایی که دور خورشید می گردند در کمربند سیارکی بین مریخ و مشتری قرار دارند.

 

- ستاره های دنباله دار، توپ هایی هستند که بیشتر از سنگ و یخ تشکیل شده اند و دور خورشید می گردند. آنها دنباله ها یا دم های خیلی بلندی دارند.

 

- شهاب سنگ ها قطعاتی تشکیل یافته از فلز یا سنگ هستند که از سیارک ها کوچک ترند و در میان فضا سفر می کنند. اکثر آنها بسیار ریزند.

 

کمربند کوییپر

در دهه 1990 ستاره شناسان تعدادی شیء سنگی کوچک کشف کردند که بالاتر از مدار نپتون و پلوتون دور خورشید می گردند. ستاره شناسان عقیده دارند که در بخش خارجی تر منظومه شمسی، دسته هایی از مواد از جنس سنگ وجود دارد. کمربندی که این اشیاء در آن می گردند، به نام کمربند کوییپر معروف است. کوییپر نام اولین کسی است که وجود این اشیا را پیش بینی کرد. حتی دانشمندان احتمال می دهند که پلوتون بزرگ ترین شیء کمربند کوییپر باشد.

 

فضانوردپرسش

چه مدت می توان بدون لباس فضایی در فضا زنده ماند؟

الف- بلافاصله می میریم

ب- 15 ثانیه

ج- 1 تا 2 دقیقه

د- 5 دقیقه

 

 مقالات مرتبط:

منظومه شمسی

منظومه شمسی برای کودکان

محل قرارگیری منظومه شمسی

شکل گیری منظومه شمسی

منظومه های مشابه منظومه شمسی

تصویر بزرگی از منظومه شمسی برای رنگ کردن.

شکلی دیگر از منظومه شمسی




تاریخ : یکشنبه 93/4/8 | 2:37 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر



img/daneshnameh_up/c/c3/Solarsystemscale.jpg

 

مقدمه

شکل گیری منظومه شمسی حدود 5 میلیارد سال پیش ، از ابری متشکل از گاز و غبار بین ستاره‌ای ، آغاز گردید. جاذبه باعث انقباض ابر شده و کره متراکمی از گاز در مرکز ابر بوجود آورد. جاذبه همچنین باعث دوران هر چه سریعتر ابر شد. هنگام دوران، مواد موجود در ابر، پهن شده و حلقه ای به وجود آمد که نواحی متراکم مرکزی را در بر می گرفت. سرانجام در این ناحیه متراکم ، گرمای لازم برای وقوع واکنشهای هسته‌ای فراهم گشت و بدین ترتیب ، ستاره خورشید بوجود آمد. اعضای کوچکتر منظومه شمسی از مواد موجود در این حلقه بوجود آمدند. این اعضاء عبارتند از سیارات ، سیارکها و ستاره دنباله دار.



img/daneshnameh_up/2/2b/Solarsystem.jpg
img/daneshnameh_up/2/22/Manzoomeshamsi.jpg
میلیونها سال طول کشید تا منظومه
شمسی از ابری متشکل ازگاز و غبار ، پدید آمد.

 

خانواده منظومه شمسی

تمام اجرام آسمانی که در یک منظومه مداری قرار دارند، تحت تأثیر جاذبه‌ای دو جانبه به دور یک جرم مشترک مرکزی می‌چرخند. در منظومه زمین _ ماه مرکز جرم مشترک در فاصله 4748 کیلومتری (2950مایلی) هسته زمین قرار داشته و از سطح زمین خارج نشده است. در مورد منظومه شمسی ، مرکز جرم مشترک همواره با تغییر موقعیت نسبی سیاره‌ها ، در حال تغییر است. این مرکز در فاصله‌ای حدود 300000 کیلومتر (186000 مایل) خارج از سطح خورشید قرار دارد.

سیارات منظومه شمسی

تمام خصوصیات زیر در مقایسه با زمین می‌باشد

سیاره قطر
استوا
جرم شعاع
مدار
سال روز
عطارد 0.382 0.06 0.38 0.241 58.6
زهره 0.949 0.82 0.72 0.615 -243
زمین 1.00 1.00 1.00 1.00 1.00
مریخ 0.53 0.11 1.52 1.88 1.03
مشتری 11.2 318 5.20 11.86 0.414
زحل 9.41 95 9.54 29.46 0.426
سیاره اورانوس 3.98 14.6 19.22 84.01 0.718
نپتون 3.81 17.2 30.06 164.79 0.671
پلوتون* 0.24 0.0017 39.5 248.5 6.5
سدنا* - - - - -








img/daneshnameh_up/7/7c/Portraitdefamille.jpg
اندازه سیارات نسبت به خورشید و همینطور
محل قرار گرفتن قمرهای سیارات منظومه شمسی



مباحث مرتبط با عنوان




تاریخ : یکشنبه 93/4/8 | 2:35 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر


  • paper | بلاگ اسکای | ایران موزه