سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مواد لازم :
خمیر پیتزای آماده=350 گرم سیر سفید و گیاهان معطر=120 گرم پنیر گوتا رنده شده=2 فنجان
پنیر ریکوتا ایتالیایی و یا پنیر پیتزا=1 فنجان بوقلمون دودی ورقه شده=2 اونس ریحان=به مقدار
دلخواه
طرز تهیه :

1. فر را در درجه ی 450 فارنهایت گرم کنید. در سینی فر نسوزی روغن اسپری کنید .

2. خمیر پیتزا را بروی سینی فر پهن کنید و در دمای 450 درجه به مدت 8 دقیقه در فر قرار دهید.
 3. سینی را از فر بیرون بیاورید ، ادویه و سیر را بروی آن بپاشید سپس مقداری پنیر پیتزا را با پنیر
 موزارلا مخلوط کرده و روی خمیر بپاشید و بوقلمون های ورقه شده را روی آن پهن کنید
 و به مدت 8 دقیقه در فر قرار دهید تا طلایی شود.

مواد لازم :
روغن زیتون 3 قاشق سوپخوری
پنیر پارامسان 150 گرم
پنیر موزارلا 150 گرم
سس مخصوص پیتزا مقداری
تن ماهی 1 قوطی (ادامه...)


مواد لازم برای دو نفر:

خمیر مخصوص لازانیا 9 تکه
سوسیس 3 عدد متوسط
پنیر پیتزا رنده شده یک بسته بزرگ
(ادامه...)


سیب زمینی3 عدد
ارد4 قاشق
شیر یک و نیم لیوان
پنیر پیتزا 1بسته رنده شده
(ادامه...)


مواد لازم برای تهیه خمیر :
آرد سفید : 5 لیوان
روغن مایع : 2/1 لیوان
آب : 2 لیوان
خمیرفوری : 2 قاشق غذاخوری
شیرخشک : 4 قاشق غذاخوری
شکر : 4 قاشق غذاخوری (ادامه...)


شیر را در دمای 63 درجه سانتی گراد به مدت 30 دقیقه حرارت دهید و یا به مدت 15 ثانیه در دمای 72 درجه سانتی گراد حرارت دهید. در هر دو حالت، شیر را باید مرتب هم بزنید تا ته نگرفته و نسوزد.

مرحله دوم، سرد کردن شیر است. کافی است ظرف محتوی شیر را روی آب سرد یا یخ قرار دهید.
(ادامه...)




تاریخ : چهارشنبه 91/3/31 | 6:27 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر
بسم الله الرحمن الرحیم


عصر حکومت امام زمان  - علیه السلام -



فصل اول:

مقدمات تشکیل حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

زمانی که ظلم وبی عدالتی عرصه زمین را فرا گرفته وپشت انسانیت زیر این همه بار ومصیبت خم گشته است، هنوز در بین امتها وملتها سو سوی امیدی وجود دارد که مصلحی می آید وآنها را نجات می دهد. وآن زمانیست که مستکبران جهان موج نا امنی وجنگ را گسترش ، وبی دینی را در همه جا رواج داده اند. به طوریکه از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده که می‌فرمایند:

«زمین چنان آکنده از ستم وبی داد می شود که کسی جرات ندارد خدا را بخواند»[1]


و نیز می‌فرمایند:
«دینداری صحیح چنان سخت می شود که گویا آتش در کف دست نگه داشتن است»[2].


واین مطلب بدین معناست که بحران آخر الزمان حتی سرزمینهای اسلام را رها نمی کند ومسلمانان را حتی در خانه های خویش راحت نمی گذارد. تا این‌که جنگ‌ها و درگیری‌ها به سرزمین‌های حجاز می‌رسد و به ظاهر مسلمان‌های حجاز بر سر قدرت با هم به نبرد می‌پردازند . ورود بحران حکومت در سرزمین حجاز مقدمه‌ای از مقدمات ظهور است.



1-1- بحران حکومت در حجاز

مهمترین بحران در سرزمینهای اسلامی ، بحران در سرزمین‌های حجاز است که تاثیر بسزایی بر کل عالم اسلام دارد. مخصوصا اینکه روایات، عدم حقانیت حکومتهای آن زمان را در حجاز اثبات می کند واین خود نور امیدی است برای مظلومان آن سرزمین ومنتظران عدالت در سرزمینهای دیگر، چنانچه در حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) وضعیت حکومت حجاز در دوره نزدیک ظهور چنین بیان می شود:

«من یضمن لی موت عبد الله اضمن له القائم ثم قال : اذا مات عبد الله لم یجتمع الناس بعده علی احد ولم یتناه هذا الامر دون صاحبکم انشاء الله ویذهب ملک السنین ویسیر ملک الشهور والایام. فقلت : یطول ذلک ؟ قال: کلا؛

هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند من ظهور قائم را برای او ضمانت می کنم . سپس فرمود: وقتی عبد الله در گذشت مردم بعد از او با کسی برای حکومت توافق نمی کنند این اختلاف ودر گیری به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر ادامه می یابد وفرمانرواییهای چند ساله پایان یافته وحکومت چند ماه وچندین روزه فرا میرسد . سوال کردم آیا این ماجرا بطول می انجامد ؟ فرمود: هرگز.»[3]


یکی از مقدمات مهم ظهور حضرت مهدی (علیه‌السلام) پیدایش خلأ سیاسی وکشمکش بر سر فرمانروایی در سرزمین حجاز است. واین کشمکش با مرگ پادشاه ویا خلیفه ای رخ می دهد که برخی از روایات وی را «عبد الله» می نامند!

ظاهراً در زمان این پادشاه امنیت ظاهری وجود داشته ولی در باطن وضع بر مردم مخصوصا آل محمد (صلی الله علیه و آله) بسیار گران بوده بطوریکه مردم بعد از او دیگر حاضر نیستند زیر بار حاکم وپادشاهی بروند از این رو سلطه و خفقان قبلی را کاملاً مطرود می‌کنند . یعنی با وجودی که حکومت در بحران قرار می گیرد ولی مردم وضع مناسب تری نسبت به گذشته خواهند داشت.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «زمانی که مردم در سرزمین عرفات در حال وقوف باشند سواری بر شتری سبک سیر به آنجا وارد می شود مرگ خلیفه را خبر می دهد وبا مرگ او فرج آل محمد (صلی الله علیه و آله) وگشایش کار تمام مردم فرا می رسد» .[4]


شاید منظور از شتر سبک سیر، وسایل پستی بسیار سریع باشد که نشان می دهد این خبر بسیار مهم است وخیلی زود به اطلاع همگان می رسد.


2-1- اولین حضور علنی حضرت مهدی(علیه‌السلام)

بحران موجود در حجاز، حکومت‌های فعلی را چنان تضعیف می کند که حضرت مهدی(علیه ‌السلام) می تواند نهضت خویش را به آسانی شروع کند . چه محلی برای شروع مناسب است؟ سرزمین مکه در آن موقع پر از مخالفین اهل بیت(علیهم‌السلام) است وحتی کسانی که بر سر حکومت نزاع وکشمکش دارند مقصد اصلی شان مکه است. پس آن‌جا نمی‌تواند محل مناسبی برای شروع باشد. باید جایی باشد که اولاً: شیعیان وحامیان وی وجود داشته باشند وثانیا: از لحاظ استراتژیکی محل مناسبی برای اعلام حضور باشد، یعنی هم دور افتاده وغیر قابل دسترس نباشد وهم دارای اهمیت برای جهان اسلام باشد.

مدینه، شهر رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) واجد تمام شرایط است. از مدینه شروع می کند ، وشیعیان را آگاه می کند وخبر کم کم به بیرون راه پیدا می کند .

حکومت ضعیف فعلی، خود را از مقابله با امام زمان (علیه‌السلام) آنهم در چنین مکانی ، حرم جدش رسول الله (صلی الله علیه و آله) عاجز می بیند ودست به دامن دولتهای بزرگتر می شود کاری که معمولا دولتهای ضعیف ودست نشانده انجام می دهند.

اما دولتهای بزرگتر چه می کنند؟ مثل همیشه بدون دخالت مستقیم، یکی از مهره های خود را مسلح کرده به سمت حجاز می‌فرستند؟ و او کسی جز سفیانی نیست، فرزند ابو سفیان فرزند هند جگر خوار .

امیر المومنین (علیه السلام): می‌فرمایند:

«فرزند هند جگر خوار از وادی یابس (دره خشک) خروج می کند او مردی چهار شانه وبد قیافه ، دارای سری بزرگ ، بر صورت او اثر آبله پیداست وقتی او را می‌بینی می‌پنداری که یک چشم دارد نامش عثمان ونام پدرش عنبسه، او از فرزندان ابو سفیان است».[5]


اما چگونه است که دولتهای بزرگ چنین کسی را که از خود اعراب است برای مبارزه انتخاب می کنند؟

در کتاب غیبت شیخ طوسی(ره) از بشر بن غالب که از اصحاب امیر المومنین (علیه‌السلام) است چنین روایت شده:

«سفیانی در حالیکه رهبری گروهی را بر عهده دارد ومانند مسیحیان صلیب به گردن آویخته از سرزمین رومیان روی می آورد»[6]


از این حدیث نتیجه می‌گیریم که سفیانی فرهنگ وآموزش غربی دارد وچه بسا همانجا رشد ونمو کرده باشد. پر واضح است که مراد از رومیان، سرزمینهای غرب است که دین مسیحیت دارند که در آن زمان امپراطوری روم هم شامل همه آن کشور ها بوده است. یعنی سفیانی به عنوان مزدور غرب عمل می کند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]- بحار الانوار، علامه مجلسی :51/68
[2]- بحار الانوار: 52/124
[3]- غیبت طوسی: ص 447
[4]- بحار الانوار : 52/240
[5]- بحار الانوار: 52/205
[6]- غیبت طوسی: ص46


بالا
 مشخصات  
تشکر کرده اید  
کاربران زیر از محب فاطمه به خاطر این پست تشکر کرده اند:
مستور
 موضوع پست:
پستارسال شده در: چهارشنبه 18 اردیبهشت 1387 01:34 
Old-Moderator
Old-Moderator
نماد کاربر
آفلاین

تاریخ عضویت: جمعه 28 دی 1386 16:19
پست ها : 802
تشکر کرده اید: 1981 مرتبه
تشکر شده:
2379 مرتبه in 593 پست
لشگر سفیانی به سمت مدینه حرکت می کند


امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «سفیانی وهمراهان وی ظاهر می شوند و او هیچ غم واندیشه ای جز غلبه بر خاندان پیامبر(علیهم‌السلام) وپیروان آنها ندارد

وسفیانی گروهی را رهسپار مدینه می کند وآنها مردی را در آنجا به قتل می رسانند ومهدی(علیه‌السلام) و منصور از آنجا می‌گریزند و آل پیامبر(علیهم‌السلام) از

کوچک و بزرگ دستگیر می شوند کسی باقی نمی ماند مگر اینکه دستگیر وزندانی می شود سپاه سفیانی به جستجوی آن دو مرد می پردازد ومهدی بنا به روش

موسی وبا اضطراب بیرون می‌آید تا آنکه وارد مکه می شود».[7]



3-1- حضرت مهدی(علیه‌السلام) در مکه

1-3-1-. اولین نشانه ظهور

« وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ ؛


اگر میدیدی آن لحظه ای را که فریادشان بلند می شود اما نمی توانند بگریزند وآنها از جای نزدیکی گرفته می شوند».[8]



از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد این آیه نقل شده که: «منظور لشگریان سفیانی هستند که از مدینه به سمت مکه خروج می‌کنند و در بین راه در صحرای بیداء زمین، آن‌ها را به درون خود می‌کشاند».[9]


لشگریان فرستاده شده توسط سفیانی به تعقیب حضرت مهدی(علیه‌السلام) به طرف مکه حرکت می کنند وخود خبر ندارند که گرفتار وعده قطعی خداوند می شوند که این وعده چیزی جز این نیست که زمین شکافته می‌شود و آن‌ها را به کام خود فرو میبرد.



2-3-1- دومین نشانه ظهور

« إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ ؛


اگر ما اراده کنیم از آسمان برای آنان آیه ای نازل می‌کنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد.» [10]



بعد از فرو رفتن لشکر سفیانی نوبت به ندای آسمانی می رسد که اینهم از نشانه‌های قطعی ظهور است. که این ندا را همه مردم جهان هر کسی به زبان خودش می‌شنود وصدایی پر طنین که خواب غافلان را از هم بپاشد به ناچار این سوال بر سر زبانها می افتد که مهدی کیست؟ چه می خواهد؟ الان کجاست؟ ...


امام صادق علیه السلام: «منادی از آسمان نام صاحب این امر را بانگ می زند که فرمانروایی از آن فلانی فرزند فلان است پس کشتار برای چیست؟»[11]


ونیز آن حضرت فرمود: «دو صیحه رخ می دهد: "یکی در آغاز شب ودیگری در پایان شب دوم" .

هشام بن سالم گوید: پرسیدم چگونه است؟ فرمود: «صیحه ای از آسمان است وصیحه دیگر از سوی ابلیس» .

پرسیدم:چگونه ؟ این یکی از دیگری باز شناخته میشود؟ فرمود: «کسی که به آن گوش فرا دهد پیش از آنکه بوجود آید آنرا تشخیص می دهد.»[12]



تاریخ : چهارشنبه 91/3/31 | 1:38 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

ولایت‌فقیه، فتوکپی حکومت‌ امام ‌زمان ‌است

بولتن نیوز: مهدویت از مظلوم‌ترین مسائل بوده است؛ چه پیش از انقلاب و چه پس از آن. پیش از انقلاب اسیر کج‌فکری برخی گروه‌ها بود و پس از آن نیز ترس از اتهام انتساب به گروه‌های انحرافی، برای بازداشتن و انزوای افراد کافی بود. ولی در چند سال اخیر، با کوشش برخی مراکز و با به میدان آمدن تنی چند از افراد شناخته شده و همراه و هماهنگ با انقلاب  اسلامی، این سد غربت شکسته شد و این مسأله از انزوا  خارج شد. کوتاهی و کم‌کاری در این امر مقدس و خطیر، از یک‌سو زمینه‌ساز بروز خرافات و سطحی‌نگری و از سوی دیگر موجب در دست گرفتن این مقوله سترگ به وسیله افراد ناشایست کم‌دانش و یا بی‌دانش شده است. از این‌رو بایسته است حوزه علمیه به عنوان متولی این امر، گام‌های جدی‌تری در این راه بردارد و با تاسیس مرکز تخصصی مهدویت  و  مشارکت و نظارت بر مراکزی که در این جهت فعالیت می‌کنند، به آموزش، پژوهش و تبلیغ در این عرصه و سپس ارائه و تبلیغ آن در داخل و خارج کشور همت گمارند. بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) در سال 1379 به پیشنهاد حجه‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی و با همکاری بعضی از شخصیت‌های علمی و فرهنگی و موافقت مقام معظم رهبری تأسیس شد. این بنیاد در سال 1380 با هدف گسترش و تعمیق فرهنگ مهدویت در سطح جامعه به ویژه نسل جوان و فرهیخته و تربیت مبلغ، پژوهشگر و مدرس مباحث مهدویت و به منظور پشتوانه علمی و فرهنگی با کسب مجوز از شورای عالی حوزه علمیه قم مرکز تخصصی «مهدویت» را در قم راه‌اندازی کرد. برای بررسی اهداف تاسیس این بنیاد به سراغ حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی رفتیم.

بخش‌هایی از گفتگو با حجت الاسلام قرائتی در ادامه می‌آید:




• زمانی که ما صحبت ستاد اقامه نماز را کردیم و به هر حال، بالای 100 رساله دکترا و فوق‌لیسانس برای نماز نوشته شد، بالای صد کتاب و جزوه برای نماز نوشته شد، بالای پانصد مسجد در جاده‌ها ساخته شد، بالای 100 هزار نماز جماعت در آموزش و پرورش راه افتاد، نماز ظهر عاشورا و نماز خواندن در پارک‌ها راه افتاد.

مشاهده کامل در ادامه مطلب...


ادامه مطلب



تاریخ : چهارشنبه 91/3/31 | 1:36 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

سیره حکومتی امام زمان (عج)




دوران پس از ظهور حضرت مهدى (عج) بدون شک، والاترین و شکوفاترین و ارج مندترین، فصل تاریخ انسانیت است. آن دوران، دورانى است که وعده هاى خداوند درباره ى خلافت مؤمنان و امامت مستضعفان و وارثت صالحان، عملى مى گردد و جهان با قدرت الهى آخرین پرچمدار عدالت و توحید، صحنه ى شکوه مندترین جلوه هاى عبادت پروردگار مى شود. در احادیث مختلف، گوشه هایى از عظمت آن دوران به تصویر کشیده شده است. ما، با استفاده از این احادیث، برخى از کارهایى را که امام زمان (عج) براى ایجاد جامعه اى متکامل و ایده ال، انجام مى دهند، اشاره مى کنیم:

1 - حاکمیت اسلام در سراسر هستى
بعد از ظهور امام زمان(علیه السلام) عدّه اى علیه آن حضرت وارد جنگ مى شوند و سعى خواهند کرد تا از تشکیل حکومت عدل الهى بر روى زمین ـ که وعده ى آن، از سوى انبیا و امامان(علیهم السلام) داده شده است ـ جلوگیرى کنند. امام(علیه السلام) ابتدا، آنان را به راه حق دعوت خواهد کرد و اگر قبول نکردند، با آنان وارد کارزار مى شود و هرگونه فساد و کژى را نابود خواهد کرد.

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ى (وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ);(1) مى فرماید: تأویل این آیه، هنوز نیامده است... پس زمانى که تأویل آن فرا رسد، مشرکان کشته مى شوند، مگر موحّد شوند و شرکى باقى نماند.(2) و در حدیث دیگرى مى فرماید: با مشرکان جنگ مى کنند تا این که موحّد شوند و شریکى براى خدا قرار ندهند. چنان (امنیتى حاصل) مى شود که پیر زن کهنسال، از مشرق به مغرب مى رود، بدون آن که کسى جلوى او را بگیرد.(3)
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: إذا قام القائم لایبقى أرض إلّا نودى فیها شهاده أنْ لا إله إلّا الله و أنّ محمّداً رسول الله;(4) زمانى که قائم(علیه السلام) قیام کند، هیچ سرزمینى نمى ماند، مگر این که نداى شهادتین (لا إله إلّا الله و محمّد رسول الله) در آن طنین اندازد.

2 - احیاى قرآن و معارف قرآنى
امیرالمؤمنین(علیه السلام) با اشاره به قیام حضرت مهدى (عج) مى فرماید: کأنّی أنظر الى شیعتنا بمسجد الکوفه و قد ضربوا الفساطیط یعلّمون الناس القرآن کما اُنزل;(5) گویا شیعیان ما اهل بیت(علیه السلام) را مى بینم که در مسجد کوفه گرد آمده اند و خیمه هایى برافراشته اند و در آن ها قرآن را آن چنان که نازل شده است، به مردم یاد مى دهند. بنابراین، محور حرکت نهضت جهانى امام مهدى، قرآن است و آن حضرت با تعلیم قرآن، آن را سرمشق زندگى انسان ها قرار خواهند داد. حضرت على(علیه السلام) در بیان احوال زمان ظهور امام مهدى (عج) مى فرماید: (امام مهدى) هواى نفس را به هدایت و رستگارى برمى گرداند، زمانى که مردم هدایت را به هواى نفس تبدیل کرده باشند، و رأى را به قرآن برمى گرداند، زمانى که مردم قرآن را به رأى و اندیشه مبدل کرده باشند.(6)

3 - گسترش عدالت و رفع ستم
مهم ترین شاخص قیام امام مهدى (عج) که تقریباً در اکثر روایات مربوط به آن حضرت ذکر شده است، ریشه کن ساختن ظلم و ستم و فراگیر کردن عدل و قسط در سراسر گیتى است، به گونه اى که مى توان ادعا کرد که جمله ى «یملأ الأرضَ قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً» که در اکثر احادیث ذکر شده، هم تواتر لفظى دارد و هم تواتر معنوى. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) مى فرماید: قیامت بر پا نمى شود، مگر این که مردى از اهل بیت من که اسمش شبیه اسم من است، حاکم شود و زمین را پر از عدل و قسط کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود.(7)

4 - گرایش دوباره به اسلام حقیقى
بعد از وفات پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم) و واقعه ى سقیفه بنى ساعده، خلفا سعى کردند با منع نقل و تدوین احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) از روشن شدن جایگاه اهل بیت(علیه السلام) ـ که به عنوان مفسران دین اسلام و ثقل اصغر نقش هدایت جامعه را داشتند ـ جلوگیرى کنند و همین امر موجب شد تا انحرافات و گمراهى هایى که دامن گیر سایر ادیان شده بود، در میان مسلمانان نیز شیوع یابد و برخى عناصر یهودى و مسیحى، با کمک دستگاه خلافت، اسلام را مطابق سلیقه ى خود و مناسب با منافع حاکمان توجیه و تفسیر کنند و موجب جدایى هر چه بیش تر مردم از اهل بیت(علیهم السلام) شوند. افرادى مانند تمیم دارى، وهب بن منبه، کعب الاحبار، ابوهریره، عروة بین زبیر، عبدالله بن عمر، ... با تفسیرهایى که بیش تر با هواهاى نفسانى و خواسته هاى حاکمان مطابقت داشت از همان آغاز، موجب بروز برخى انحرافات و بعدها ایجاد فرقه هاى کلامى در زمان هاى بعد و... شدند و مردم را از چشمه ى علم اهل بیت(علیه السلام) محروم ساختند. به همین دلیل، آن گاه که امام زمان(علیه السلام) قیام مى کند، به پیراستن دین اسلام از انحرافات و پیرایه هایى خواهد پرداخت که از سوى منحرفان بر دین اسلام تحمیل شده است و مردم را به اسلامى که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) آن را ابلاغ کرده بود، دعوت خواهد کرد. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: زمانى که حضرت قائم(علیه السلام) قیام مى کند، مردم را مجدداً به اسلام فرا مى خواند و به امرى هدایت مى کند که فراموش شد و جمهور از آن منحرف شده اند...(8)

5 - فراوان شدن نعمت هاى دنیوى
یکى از مطالب مهم که در احادیث مربوط به امام زمان (عج) بر آن تأکید شده است، وفور نعمت هاى مادّى در زمان حکومت امام مهدى(علیه السلام) است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم)مى فرماید: ... یظهر الله له کنوز الأرض و معادنها; خداوند، گنج هاى زمین و معادن آن را براى امام مهدى (عج) ظاهر خواهد کرد.(9) از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود: ...هنگامى که قائم ما قیام کند، آسمان، باران خود را فرو خواهد ریخت و زمین، گیاهان خود را خواهد رویانید... به گونه اى که زن، میان عراق و شام راه خواهد رفت و همه جا بر روى گیاه پا خواهد گذاشت... .(10)

6 - عمران و آبادى
امام زمان(علیه السلام) علاوه بر هدایت دینى، اجتماعى، سیاسى، به امور دنیوى نیز رسیدگى مى کند و به عمران و آبادى شهرها و روستاها خواهد پرداخت. امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: فلا یبقى فی الأرض خراب الّا عُمَّر;(11) بر روى زمین، هیچ خرابى نخواهد بود، مگر این که آباد خواهد شد. مفضّل از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که آن حضرت فرمود: هنگامى که قائم آل محمد(علیهم السلام) قیام کند، در پشت کوفه، مسجدى بنا خواهد کرد که هزار در دارد و خانه هاى کوفه به نهر کربلا متصل خواهد شد.(12) در حدیث دیگرى نقل شده که امام مهدى(علیه السلام)راه ها را وسیع مى کند، آب هاى ناودان ها و فاضلاب ها را که به راه هاى عمومى مى ریزد، قطع مى کند و چیزهایى را موجب راه بندان مى شوند، رفع مى کند. خلاصه، امور شهرى را سامان خواهد داد.(13)

7 - تکامل علمى و عقلى مردم
امام مهدى (عج) با نهضت خود، درهاى رحمت را باز مى کند و موجب تکامل علوم و صنایع خواهد شد و علوم، چنان رشد و گسترش خواهد یافت که همه شگفت زده خواهند شد. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: علم، بیست و هفت حرف است. تمام آن چه انبیا آورده اند، دو حرف است و مردم، تا امروز، بیش از آن دو حرف نمى شناسند. هنگامى که قائم ما(علیه السلام)قیام کند، بیست و پنج حرف را مى آورد و بین مردم توسعه خواهد داد و به دو حرف قبلى اضافه خواهد کرد تا بیست و هفت حرف کامل شود.(14)
این حدیث، نشانه ى سرعت و شتاب زدگى و گسترش و توسعه ى علوم در میان مردم است که به دست امام مهدى (عج) صورت خواهد گرفت، به گونه اى که در مدّت حکومت آن حضرت، مردم، بیش از دَه برابر آن چه را از زمان خلقت تا زمان قیام آن حضرت از علم به دست آورده بودند، به دست خواهند آورد.
در روایت دیگرى امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: هنگامى که قائم ما قیام کند، دست خود را بر روى سر بندگان خواهد گذاشت و بدین وسیله، عقل هاى آنان جمع مى شود و اخلاقشان کامل مى شود.(15) از مجموع احادیث، استنباط مى شود که براى انسان، در دوره ى حکومت امام مهدى (عج) تمام ایده آل ها و آرزوهاى حقّى که دارد و ممکن است که بر آن ها دست بیازد، تحقّق خواهد یافت و از نظر علمى، اخلاقى، اقتصادى، امنیتى، ... به کمال مطلوب خود، خواهد رسید.

------------------------------------------
پی نوشتها :
1 . انفال: 39.
2 . بحارالأنوار، ج 52، ص 378.
3 . همان، ج 52، ص 343.
4 . همان، ج 52، ص 340.
5 . همان، ج 52، ص 366.
6 . نهج البلاغه، ترجمه و شرح علینقى فیض الاسلام، خ 138، ج 3، ص 424، مرکز نشر آثار فیض الاسلام.
7 . بحارالأنوار، ج 51، ص 81.
8 . بحارالأنوار، ج 51، ص 30.
9 . بحارالأنوار، ج 52، ص 323.
10 . بحارالأنوار، ج 52، ص 322.
11 . همان، ج 52، ص 191.
12 . همان، ج 52، ص 337.
13 . همان، ج 52، ص 339.
14 . بحارالأنوار، ج 52، ص 336.




تاریخ : چهارشنبه 91/3/31 | 1:35 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر


زنان در حکومت قائم آل محمد ، علیه‌السلام ، چه می‌کنند؟ چه کسانی هستند؟ چند نفرند؟ از کجا می‌آیند و چه مسئولیتی برعهده دارند؟ ما در این نوشتار کوتاه نقش زنان در زمان ظهور امام زمان علیه‌السلام، را مورد بررسی قرار داده‌ایم .


براساس برخی از روایات ، حضور و نقش این زنان ازنظر زمان و موقعیت ، چهارگونه است :


الف) حضور پنجاه زن در بین یاران امام


اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان می‌شتابند آنهایند که در آن ایّام می‌زیسته‌اند و همانند دیگر یاران امام، علیه‌السلام ، به هنگام ظهور در حرم امن الهی به‌خدمت امام ، علیه‌السلام ، می‌رسند . در این‌باره دو روایت وجود دارد: روایت اول : امّ سلمه ضمن حدیثی درباره علایم ظهور ، از پیامبر(ص) روایت کرده است که فرمود :"در آن هنگام پناهنده‌ای به حرم امن الهی پناه می‌آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می‌برند به‌سوی او جمع می‌شوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده‌نفر گرد می‌آیند که برخی از آنان زن می‌باشند که بر هر جبار و جبار زاده‌ای پیروز می‌شود."


روایت دوم : جابربن یزید جعفی ، ضمن حدیث مفصلی از امام باقر(ع) ، در بیان برخی نشانه‌های ظهور نقل کرده که :"به‌خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر می‌آیند که پنجاه نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد . این است معنای آیه شریفه : «هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر می‌کند . زیرا او بر هر کاری توانا است» .


پنجاه زن از سیصد و سیزده نفر!


نکته شگفت در این دو روایت این است که می‌فرماید : سیصد و سیزده مرد گرد آیند که پنجاه نفر ایشان زن هستند!


دوم آنکه : در روایتی که نام یاران برشمرده شده است نام هیچ زنی وجود ندارد . در پاسخ این شبهه می‌توان گفت : این چند نفر در زمره همان سیصد و سیزده نفر هستند . زیرا اولاً امام ، علیه‌السلام ، می‌فرماید : «فیهم» ؛ یعنی در این عده پنجاه زن می‌باشد .


دوم : شاید تعبیر مردان بدین سبب باشد که بیشتر این افراد مرد هستند و این کلمه از باب فزونی عدد مردان ، چنین ذکر شده است .


سوم : اگر مقصود همراهی خارج از این عده بود امام می‌فرمود : «معهم» ، نه اینکه بفرماید «فیهم» ، زیرا این سیصد و سیزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده‌اند و همه یاران و فرماندهان عالی‌رتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسیار بالایی هستند که برخی با ابر جابه‌جا می‌شوند و اینها بدون شک با بقیه مردم آن زمان فرق بسیار دارند.بنابراین اگر بگوییم آنها جزو همان سیصد و سیزده نفر هستند برای آنها رتبه و موقعیت ویژه قائل شده‌ایم و اگر بگوییم در زمره یاران دیگر حضرت باشند از امتیاز کمتری برخوردارند .


ب) زنان آسمانی


دسته دوم چهارصد بانوی برگزیده هستند که خداوند برای حکومت جهانی حضرت ولی‌عصر، علیه‌السلام ، در آسمان ذخیره کرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عیسی ، علیه‌السلام ، به زمین می‌آیند .


ابوهریره از پیامبر ، (ص) روایت کرده که :"عیسی‌بن مریم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترین و شایسته‌ترین افراد روی زمین فرود خواهد آمد. "


آیا این زنان از امت‌های پیشین هستند یا امت اسلامی زمان پیامبر ، صلّی‌ اللَّه‌ علیه ‌و آله ، و معصومین ، علیهم‌السلام ؛ یا از دوران‌های مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شده‌اند و برای عهده‌داری منصبی در حکومت حضرت می‌آیند یا برای مسایل دیگر؟ اینها پرسش‌هایی است که این حدیث از آنها چیزی نمی‌گوید .


ج) رجعت زنان


سومین گروه از یاوران حضرت بقیه اللَه، علیه‌السلام ، زنانی هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود . این گروه دو دسته‌اند : برخی با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخی دیگر فقط از آمدنشان سخن به ‌میان آمده است .


در منابع معتبر اسلامی نام سیزده زن یاد می‌شود که به هنگام ظهور قائم آل محمد، صلّی‌الله‌علیه‌وآله، زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان به مداوای مجروحان جنگی و سرپرستی بیماران خواهند پرداخت .


طبری در دلائل الامامه ، از مفضل‌بن عمر نقل کرده که امام صادق فرمود :همراه قائم آل محمد ، سیزده زن خواهند بود . گفتم آنها را برای چه کاری می‌خواهد؟ فرمود : به مداوای مجروحان پرداخته ، سرپرستی بیماران را به‌عهده خواهند گرفت . عرض کردم : نام آنها را بفرمایید . فرمود : قنواء دختر رشید هجری ، ام ایمن ، حبابه والبیه ، سمیه [مادر عمار یاسر] ، زبیده ‌ام خالد احمسیّه ، ام سعید حنفیه ، صیانه ماشطه ، ام خالد جهنّیه .


«صیانه ماشطه» در زمان حضرت موسی می‌زیسته است و مادر عمار یاسر در ابتدای بعثت به شهادت رسید.


«حبابه» در زمان علی ، علیه‌السلام ، و «قنواء» در زمان امام حسن و امام حسین، علیه‌السلام ، و بقیه در زمان‌های دیگر زندگی می‌کرده‌اند .


این گروه سیزده نفری رجعت خواهند کرد و خداوند برای قدردانی از آنها ، به برکت امام زمان(عج) آنها را زنده خواهد کرد .


در این روایت امام صادق ، علیه‌السلام ، از آن سیزده زن فقط نام نه نفر را یاد می‌کند .


در کتاب خصایص فاطمیّه به‌نام نسبیه ، دختر «کعبه مازینه» ، و در کتاب منتخب‌البصائر به‌نام «وتیره» و «أحبشیه» اشاره شده است .


زنان سرافراز


اینک به اختصار به شرح حال برخی از زنان نامبرده اشاره می‌کنیم .


1ـ صیانه ماشطه


او یکی از همان سیزده بانویی است که در دولت حضرت مهدی ، علیه‌السلام ، زنده شده ، به دنیا بازمی‌گردد . وی همسر «حزقیل» ، پسر عموی فرعون ، و شغلش آرایشگری دختر فرعون بود . او همانند شوهرش به پیامبر زمان خود ، حضرت موسی ، ایمان آورده بود امّا همچنان ایمان خود را پنهان می‌کرد .


نوشته‌اند : روزی وی مشغول آرایش دختر فرعون بود که شانه از دستش افتاد و بی‌اختیار نام خدا را برزبان جاری ساخت . دختر فرعون گفت : آیا نام پدر مرا بر زبان آوردی؟ گفت : نه ، بلکه نام کسی را بر زبان آوردم که پدر تو را آفریده است .


دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو کرد و فرعون صیانه را احضار کرد و گفت : مگر به خدایی من اعتراف نداری؟ گفت : هرگز! من از خدای حقیقی دست نمی‌کشم و تو را پرستش نمی‌کنم.فرعون دستور داد تا تنور مسی برافروزند و همه بچه‌های آن زن را در حضورش در آتش افکنند . چون نوبت به طفل شیرخوارش رسید صیانه می‌خواست به ظاهر از دین برائت جوید که کودک شیرخوارش به زبان آمد و گفت : مادر صبر کن که تو بر حق هستی! فرعونیان آن زن و بچه شیرخوارش را در آتش افکنده، سوزاندند .


2ـ سمیه، مادر عمار یاسر


وی هفتمین نفری بود که به اسلام گروید و بدین‌سبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترین شکنجه‌ها را براو روا داشت .


او و شوهرش یاسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند و او نخست آنها را اجبار کرد که پیامبر خدا را دشنام دهند، امّا آنها حاضر به چنین‌کاری نشدند . او نیز زره آهنی به سمیه و یاسر پوشانید و آنها را در آفتاب سوزان نگه‌داشت. سرانجام ابوجهل بر هر یک ضربتی وارد ساخت و ایشان را به‌شهادت رساند .


3ـ نسیبه، دختر کعب مازنیه


او معروف به «ام‌عماره» و از زنان فداکار صدر اسلام است که در برخی از جنگ‌های پیامبر اسلام، شرکت جسته و مجروحان جنگی را مداوا کرده است. او در جنگ احد بهترین نقش را ایفا کرد. با دیدن صحنه فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر به دفاع از جان شریف پیامبر پرداخت و در این راه بدنش زخم‌های فراوان برداشت .


4ـ امّ ایمن


از زنان پرهیزکار و خدمتکار حضرت رسول، است. پیامبر به‌او مادر خطاب می‌کرد و می‌فرمود:"این زن، باقی‌مانده‌ای از خاندان من است."


وی همواره در کنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداوای مجروحان می‌پرداخت.ام ایمن از شیفتگان خاندان امامت بود که در ماجرای فدک، حضرت زهرا، (س)، او را به‌عنوان شاهد معرفی کرد. وی پنج یا شش ماه پس از پیامبر از دنیا رفت.خداوند به برکت مهدی آل محمد به هنگام ظهور، او را زنده می‌گرداند تا در لشکرگاه امام به خدمت گماشته شود .


5ـ امّ خالد


در روایت دو بانو بدین نام مشهور شده‌اند: ام خالد احمسیه و ام خالد جهنّیه. شاید مقصود ام خالد مقطوعه الید (دست بریده) باشد که یوسف‌بن عمر، پس از به‌شهادت رساندن زیدبن علی بن الحسین در کوفه، دست او را به جرم شیعه بودن قطع کرد. در کتاب رجال کشی درباره شخصیت و مقام این زن فداکار از امام صادق، علیه‌السلام، مطلبی ذکر گردیده که حایز اهمیت است. ابوبصیر گوید : در خدمت امام صادق نشسته بودیم که ام خالد مقطوعه الید از راه رسید. حضرت فرمود:ای ابابصیر، آیا میل داری که کلام امّ خالد را بشنوی؟


من عرض کردم: آری ای فرزند رسول خدا، با شنیدن آن شادمان می‌گردم... در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد و سخن گفت. دیدم وی در کمال فصاحت و بلاغت صحبت می‌کند. سپس حضرت پیرامون موضوع ولایت و برائت از دشمنان با او سخن گفت .


6ـ زبیده


مشخصات کاملی از او نقل نشده است. احتمال دارد زبیده زن هارون‌الرشید باشد که شیخ صدوق، رحمت‌الله علیه، درباره‌اش گفته است: وی یکی از هواداران و پیروان اهل بیت است. هنگامی که هارون دانست از شیعیان است قسم خورد که طلاقش دهد.


زبیده کارهای خدماتی بسیاری داشت که یکی آبرسانی به عرفات است. همچنین نوشته‌اند وی یکصد کنیز داشت که پیوسته مشغول حفظ قرآن بودند و همیشه از محل سکونت او صدای تلاوت قرآن شنیده شد. زبیده در سال 216 ق. رحلت کرد .


7ـ حبّابه والبیّه


از زنان والامقامی است که دوره زندگی هشت امام معصوم(ع) را درک کرد و پیوسته مورد لطف و عنایت ایشان قرار داشت. در یک یا دو نوبت به‌وسیله امام زین‌العابدین و امام رضا، علیهماالسلام، جوانی‌اش به‌او بازگردانده شد.


اولین ملاقات وی با امیر مؤمنان، علیه‌السلام، بود که از آن حضرت دلیلی بر امامت درخواست کرد .


حضرت در حضور وی سنگی را برداشت و بر آن مهر خود را نقش کرد و اثر آن مهر در سنگ جای گرفت و به او فرمود: پس از من هر که توانست در این سنگ چنین اثری برجای بگذارد او امام است .


از این رو حبابه پس از شهادت هر امامی نزد امام بعدی می‌رفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ می‌زدند و اثر آن نقش می‌بست. نوبت که به امام رضا، علیه‌السلام، رسید حضرت نیز چنین کرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا، علیه‌السلام، زنده بود و پس از آن بدرود حیات گفت .


8ـ قنواء


دختر رشید هجری، یکی از شیعیان و پیروان علی، علیه‌السلام، و خود از یاران باوفای حضرت امام جعفر صادق، علیه‌السلام، است .


وی دختر بزرگمردی است که در راه محبت و دوستی امیر مؤمنان به‌طرز دلخراشی به‌شهادت رسید .


از گفتار شیخ مفید برمی‌آید که قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبیداللَه بن زیاد شاهد قطع دو دست و دو پای پدر خود بوده و به‌کمک دیگران بدن نیمه‌جان پدر را از دارالاماره بیرون آورده و به‌خانه منتقل کرده است .


روزی قنواء به پدرش گفت: پدرجان، چرا این همه خود را به‌رنج و مشقت عبادت می‌اندازی ! پدر درجواب گفت: دخترم، پس از ما گروهی خواهند آمد که بینش دینی و شدت ایمانشان از ما، که این همه خود را به‌زحمت عبادت انداخته‌ایم ، بیشتر است .


د) بانوان منتظر


چهارمین گروه یاوران امام زمان بانوان پرهیزکاری هستند که پیش از ظهور حضرت بقیه الله، علیه‌السلام، رحلت کرده‌اند. به ایشان گفته می‌شود: امام تو ظاهر گشته است، اگر مایلی می‌توانی حضور داشته باشی. آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد .


رجعت زنان مربوط به گروه خاصی نیست و هر بانویی تقوا پیشه کند و خود را با خواسته‌ها و شرایط زندگی در حکومت مهدی آل محمد، علیه‌السلام، تطبیق دهد ممکن است در آینده از رحمت خداوندی بهره‌مند گشته، برای یاری امام زنده شود .


یکی از آن شرایط خواندن دعای «عهد» است که در فرد، نوعی آمادگی برای پذیرش حکومت آخرین ذخیره الهی ایجاد می‌کند .




تاریخ : چهارشنبه 91/3/31 | 1:34 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

زندان اسکندر یا همان مدرسه ضیائیه در حقیقت مدرسه‌ای است با حدود 8 قرن قدمت که در محله فهادان شهر یزد در مجاورت بقعه دوازده امام واقع گردیده‌است. این بنا در سال 631 هجری قمری توسط عارف معروف ضیاءالدین حسین رضی بنا گردید و در سال 705 ه.ق توسط پسرانش مجدالدین حسن و شرف‌الدین علی تکمیل گردید.

از بخش‌های این بنا می‌توان به وجود چاهی با قطری خدود 2 متر در وسط حیاط این مدرسه اشاره نمود که به سردابی به عمق حدود 5 متر منتهی می‌گردد، ارتفاع گنبد این بقعه به 18 متر می‌رسد و دارای گچبری‌های و تزئینات زیبائی با آبرنگ طلائی و لاجوردی بوده که بخش اعظم آن از بین رفته‌است.

در مورد این بنا روایت‌هایی مطرح می‌باشد که قدمت ساخت آن را به زمان حمله اسکندر مقدونی به ایران نسبت می‌دهد که از این بنا به عنوان زندان استفاده می‌گردیده که بعد‌ها تغییر کاربری داده و به عنوان مدرسه مورد استفاده قرار گرفتInterior of Ziyaiyeh schoolsه‌است.Iran location map.svg




تاریخ : چهارشنبه 91/3/31 | 1:3 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

از اسنادی که دربار? مُزد کارکنان مادی از تخت جمشید بدست آمده، چنین برمی آید که این کارکنان « کورتَش » خوانده می شدند. کورتش ها بیشتر پیشه ورانی بوده اند که به کارهایی از قبیل سنگ تراشی، درودگری و مسگری و کارهایی همانند می پرداخته اند. همین اسناد نشان می دهند که مـادهای در خدمت هخامنشیان برده نبوده اند، بلکه در ازای کاری که انجام می داده اند، برابر با پارسیان مُزد دریافت می کرده اند. از سنگ نبشته ای که در شوش بدست آمده است و به سنگ بنای کاخ داریوش بزرگ در شوش معروف است نیز چنین برمی آید که کارهای نازک... 

اقتصاد و فرهنگ ماد
17م اردیبهشت، 1391

در متون باستانی هند، به روشنی به سلاح نیرومندی اشاره شده که قادر به کشتار دسته جمعی دشمنان بوده است. در توصیف چنین نیروی ویرانگری این طور نوشته شده است: «با تمام قدرت به هوا پرتاب شد! ستون عظیمی از دود و آتش مانند ده هزار خورشید درخشان به هوا برخاست. این صاعقه مرگبار تمامی دشمنان را به خاکستر تبدیل کرد!» حال بیایید از گذشته های دور به زمان حاضر برگردیم و به توصیفی که از انفجار بمب اتمی شده است نظری بیفکنیم: نویسنده ای به نام «لورنس» که در بهار سال 1945 میلادی ناظر انفجار آزمایشی نخستین بمب اتمی در «الاموگوردو»... 

اتم در عصر باستان!
14م آبان، 1390

اسم شب آتش اسکندر بود!.. شادروان استاد محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، یکی از برحسته‌ترین سرایندگان ادبیات کلاسیک پارسی در دوره‌ی معاصر، به ‌سال 1285 در شهر تبریز زاده شد.در سنین جوانی، پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در اداره ثبت اسناد مشهد و نیشابور، به تهران بازگشت. او در 1315 در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا کرد. او در سال‌های 1329 تا... 

نگاهی به سروده‌ ی شهریار درباره آتش سوزی پارسه
15م شهریور، 1390

نقوش برجسته‌ای که کاخ‌های تخت‌جمشید را آراسته است از با اهمیت‌ترین آثار باستانی به شمار می‌آید، که تا زمان حال برجای مانده است، کیفیت و کمیت این آثار چنان است که بررسی‌های گسترده‌ای را بر روی آنها لازم می‌سازد، لیکن تا این تاریخ هیچگونه تحلیل سبک‌شناسی معتبری که چاپ و منتشر شده باشد بر روی آنها انجام نگرفته است. بررسی حاضر تلاش دارد با توجه به جنبه‌های متفاوت سبک‌ها و روش‌ها، از شیوه‌های بکار رفته در حکاکی تا اصول طراحی، از شناسایی کار حجاران، تا توصیف پیشرفت تسلسل زمانی سبک «تخت‌جمشید»... 

سنگتراشی ها و نقوش های تخت جمشید
10م اردیبهشت، 1390

این پرسش برای همگان پیش می آید که چگونه شاهنشاهی نیرومندی که کورش و داریوش آن را به راستی به گونه‌ی آرمان شهری پدید آورده بودند سرنگون شد؛ در این جا کوشیده ایم تا به این پرسش پاسخ دهیم. نظام استبدادی موجب می شد تا شاهنشاه قدرت مطلقه داشته باشد و هر چه می خواهد انجام دهد و نظارت آنچنانی بر کرده های شاهنشاه وجود نداشت (البته ماندگاری نظام استبدادی در روزگار هخامنشیان به جهت اعتماد مردم‌ یعنی پارسیان به شاهنشاهان بزرگی چون کورش بزرگ و داریوش‌یکم بوده است)، این امر دو عامل را سبب می شد؛‌یکی این که... 

دلایل شکست هخامنشیان از اسکندر مقدونی
13م شهریور، 1389

باگواس . [ گ ُ ] (اِخ )  نام خواجه ? محبوب اسکندر که از مخالفین والی پارس بود. او در جریان دزدیده شدن اشیاء قیمتی قبر کورش ، والی پارس را که بیگناه بود به این کار متهم ساخت . (ایران باستان ص 1565). کنت کورث گوید: نبرزن با هدایائی نزد اسکندر آمد و جزء همراهانش خواجه ای بود باگواس نام . این جوان از حیث صباحت منظر مثل و مانند نداشت . او محبوب اسکندر گشت چنانکه سابقاً محبوب داریوش بود و به اصرار او اسکندر نبرزن را عفو کرد. اسکندر جشنی برای باکوس در کرمان تشکیل دادو روزی مست و لایعقل در مجلس رقصی که محبوب او باگواس... 

باگواس خواجه اسکندر
2م مرداد، 1389

مبارزه یونان و مقدونیه در راه کسب قدرت همان طور که اندیشه دنیا را به گروهها، افراد، و اشیاء تقسیم می کند، مورخان نیز گذشته را به ادوار، سالها و حوادث منقسم می نمایند. ولی تاریخ ، مانند طبیعت ، تنها تداوم را در میان تغییر می شناسد: تاریخ جهش ندارد . یونان هلنیستی مرگ اسکندر را «انتهای یک عصر» تلقی نکرد؛  Read More →

پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟
25م تیر، 1389

چو ایران نباشد تن من مباد    بر این بوم و بر زنده یک تن مباد «سال 331 پیش از زادروز مسیح» در بهار سال 334 پیش از زادروز مسیح، اسکندر مقدونی با چهل هزار سپاهی از راه تنگه‌ی «هلس پنت» رهسپار ایران گردید. در این زمان داریوش سوم هخامنشی «دارا»، فرمانروای ایران بود. وی پس از گذشتن از دجله که با سختی انجام شد، مدت دو روز به سپاه خود آسودن (استراحت) داد.  Read More →

آریو برزن قهرمان ایرانی مقابل اسکندر
13م بهمن، 1388

ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) ارزاس . والی مملکتی در جوار آبیسارِس بزمان اسکندر. آنگاه که اسکندر بهند سفر میکرد در کنار رود آسِه زین هفِس تیون را بساخت . در خلال این احوال ارزاس (ارشک ) مزبور با برادر و سرداران عمده ? آبیسارس پادشاه آن ناحیت وارد شهر شده هدایای گرانبها و نفیس از طرف او آورده گفت که خود پادشاه میخواست بیاید و بپای اسکندر بیفتد، ولی بیماری مانع شد. فرستادگان اسکندر هم قول او را تا?یید کردند و اسکندر از این اظهارات خشنود گشت و آبیسارس را بپادشاهی ابقاء کرده ارشک را گماشت که نزد او بماند. (ایران باستان... 

ارشک ارزاس
4م دی، 1388

اوستا کهن ترین نوشته ایرانیان و کتاب دینی زرتشتیان است. بخش های گوناگون این کتاب، طی صدها سال تدوین شده است. کتاب اوستا در روزگار باستان دارای 815 فصل در بیست و یک نسک (کتاب) بوده و در شکل کنونی خود شامل شش بخش گاهان، یَسنه یا یسنا (شامل گاتها و غیر آن)، یشت‌ها، وندیداد، ویسپرد و خرده‌اوستا است. بخش‌های اوستا بنا بر تحقیق آنوبانینی در دوران‌های مختلف توسط اشخاص متعدد تالیف شده است.  Read More →

اوستا
4م دی، 1388

هجوم اسکندر به ایران همواره در هاله‌ای از ابهام و افسانه مورد نقد و نظر پژوهش گران بسیاری قرارگرفته‌است. «پی‌یر‌بریان» در کتاب «وحدت سیاسی و تعامل فرهنگی در شاهنشاهی هخامنشی» بر آن است که این تحول را از منظرهای گوناگون با نگاه به زیرساخت‌های جامعه هخامنشی مورد بررسی قراردهد. او کوشیده‌است در ابتدا نهادهای پارسی را با نگاهی مقایسه‌گرایانه در تاریخ‌نگاری یونانی به دقت مورد‌مطالعه و سپس ارزیابی کند. این خوانش انتقادی از متون یونانی پرتوی از نور به مناسبات عصر هخامنشیان افکنده‌‌است که می‌تواند... 

وحدت سیاسی و تعامل فرهنگی در شاهنشاهی هخامنشی/پی یر بریان
21م آذر، 1388

شاپور. (اِخ ) ابن اردشیر. نام دومین پادشاه سلسله ? ساسانی . معروف به شاپور اول است . داستان تولد او از دختر اردوان آخرین پادشاه سلسله ? اشکانی در شاهنامه و کتب تاریخ آمده است . حمدا? مستوفی این داستان را چنین روایت کرده است : (اردشیر) دختر (اردوان ) را زن کرد. دختر بفریب برادر، اردشیر را زهرخواست داد. اردشیر فهم کرد، او را بوزیر داد تا بکشد. زن گفت حامله ام . چون اردشیر را پسر نبود وزیر او را زینهار داد و خود را خصی کرد. بعد از چند ماه شاپور از او متولد شد. وزیر او را بپرورد و در ده سالگی در حالت گوی باختن بر... 

شاپور اول فرزند اردشیر دومین شاه ساسانی
20م آذر، 1388

دیودور دو سیسیل در کتاب تاریخ خود نوشته که : اسکندر دو مرتبه وارد بابل شد، اول درسنه ? 330 ق .م . بعد از آنکه در میدان اربل قشون دارارا شکست داده و آن پادشاه از مقابل قشون او منهزم وتا همدان فراراً روان شد و آنی نیاسود، با تجمل و شوکت تمام وارد بابل شد، اهالی که فتوحات او را دیده بودند بدون مقاتله دروازه را باز و با نهایت احترام او را وارد کردند، اسکندر بواسطه ? خستگی قشون و راحت نمودن اسبان سواره سی روز تمام آنجا توقف کرد  Read More →

شهر بابل در کتاب تاریخ دیودور دو سیسیل
20م آذر، 1388

در قاموس کتاب مقدس آمده است : بسیاری از مورخین این شهر را عظیم ترین شهرهای دنیا دانسته اند چنانکه هیرودوتس مورخ مشهور مینویسد که «شهر بابل بر همواروسیع مربعالشکلی بنا شده است که طول هریک از اطراف آن 120 فرسخ و محیطش 480 فرسخ میباشد و این مسافت عظیم را خلیج عمیقی که همواره از آب مملو میباشد احاطه نموده است و بعد از خلیج دیواری برای این شهر بنا شده است که 335 قدم ارتفاع و یکصد قدم قطر و صاحب 250 برج و یکصد دروازه ? برنجین میباشد. و اغلب این حصار ازآجر بنا گشته . رود فرات این شهر را بدو قسمت منقسم مینماید... 

شهر بابل در کتاب مقدس قاموس
20م آذر، 1388

بر وزن قابل ، شهری بوده بر کنار فرات و آن را قینان بن انوش بن شیث بن آدم بنا نهاده بودو تهمورس دیوبند آباد و معمور داشته ، چندی نیز دارالملک ضحاک شده او نیز در آنجا عمارت کرده کهن دز بهشت گنگ نام نهادند و سالها پس از او دارالملک نمارده وکلدانیون بوده باز خراب شده اسکندر رومی او را تعمیر نموده اکنون نیز خراب و از توابع حله است ، و آنرا بابُل نیز گفته اند و در آنجا وقتی جامه های ابریشمینه خوب میبافتند. منوچهری گفته : برآمد آفتاب از کوه بابل . و باول نیز بهمین معنی آمده است چنانکه زابل و زاول . آن نیز... 

شهر بابل از آغاز تا پایان



تاریخ : چهارشنبه 91/3/31 | 1:0 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

انشینان نادر شاه افشار

با افول دولت نادری، سرزمین پهناور فلات ایران کع پس از مدتها به زیر یک درفش در آمده و رنگ یگانگی پذیرفته بود، از هم پاشید. همچنین، سرداران متعددی که از برکت همت و حمیت شاه افشار اعتبار و اهمیت یافته بودند (به پیروی آن بزرگ) صلای کشورگیری سردادند.




تاریخ : چهارشنبه 91/3/31 | 12:58 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

نادر قلی فرزند امام قلی از قبیله قرخلو بود که شاخه‌ای از ایل افشار به شمار می‌رفت. طایفه مزبور، از آغاز سلسه صفوی برای جلوگیری از هجوم ازبکان و ترکمنان به منطقه شمال خراسان کوچ داده شد و در منطقه ابیورد و دره گز استقرار یافت. مورخ رسمی دربار نادری، میرزامهدی خان ،تاریخ تولد نادر را روز شنبه بیست و هشت محرم سال هزار صد هجری قمری ذکر کرده و با توصیف مختصری از حیات عشایری، اصل و نسب آخرین فاتح بزرگ آسیایی را در پرده نگاه داشته‌است. آنچه مسلم است نادر تا طغیان افاغنه غلزایی قندهار و برافتادن حکومت دویست و پنجاه ساله صفویان، در گمنامی به سر می‌برده و زندگانی بی پیرایه چوپانی او، تنها با هنر نماییها و قهرمانیهای ساده‌ای همراه بوده‌است.


سقوط اصفهان در سال 1135 ه.ق. بهانه خوبی به دست سرکشان داخلی و مدعیان خارجی ایران داد تا هر یک از گوشه‌ای سر برآوردند و کشور را به هرج و مرج طولانی مبتلا کنند. نادر نیز در راس گروهی که برای حمایت از حیات و هستی اهل ابیورد فراهم ساخته بود ابتدا در خدمت خان همین منطقه قرار گرفت و پس از ازدواج پیاپی با دو دختر او، وارث حکومت محلی کوچک وی شد. آن گاه در سال 1139 ه.ق که شاهزاده سرگردان صفوی (تهماسب میرزا) در جستجوی یاران و همراهان فداکاری بود به او پیوست و عزم نجات ایران کرد.


سردار افشار در خلال چهارجنگ پیاپی که با شورشیان افغان داشت توانست سردسته آنان، یعنی اشرف و همراهانش را در مناطق مهماندوست دامغان، سردر خوار (نزدیک تهران) مورچه خورت اصفهان و زرقان فارس در هم بکوبد. راه را برای استقرار مجدد حکومت صفوی هموار کند. پس از آن در طول چندین نبرد بزرگ و کوچک با ترکان عثمانی که بیست سال طول کشید (به غیر از یک مورد) همه جا نادر پیروز بود. وی نیروهای عثمانی را شکست داد و آنان را از خاک ایران تا منتهی الیه دریای سیاه و ارمنستان و گرجستان بیرون راند. نیروهای روسی نیز که وصیت پتر کبیر از اختلافات درونی ایران استفاده کرده بودند با سیاست و تدبیر عاقلانهوی تمامی خطه شمال و باریکه ساحلی خزر را (از دربند و باکو تا مازندران) تخلیه کردند. نادر با بهره گیریهای به موقع از ضعفهایی که شاه تهماسب دوم (1145 – 1125 ه.ق.) از خود نشان داد وی را از سلطنت خلع کرد. پس از آن با خلع فرزند خردسال شاه تهماسب دوم یعنی عباس سوم از سلطنت خود در شوال سال 1148 ه.ق. با رای و اراده بزرگان، سرداران، ریش سفیدان و روحانیان عالیمرتبه‌ای که در دشت مغان گرد آورده بود، سلطنت نشست. اقدامات بعدی او، سرکوبی سرکشان داخلی در قندهار و ایجاد نظم در سراسر کشور بود. از آنجا که دولت گورکانی هند جمعی از فراریان افغان را پناه داده بود و به توقعات نادر نیز وقعی نمی‌نهاد، نادر ناچار شد که عازم شبه قاره شود. نبرد قطعی میان فریقین، در منطقه کرنال در 15 ذیعقده سال 1151 ه.ق. (24 فوریه 1739 ه.) روی داد که به شکست محمد شاه گورکانی انجامید. نادر به همراه سپاهیان خود وارد دهلی شد پس از ضرب سکه و اعلام انقیاد حریف، دگرباره تخت سلطنت را به محمد شاه واگذاشت. پادشاه گورکانی نیز در مقابل آن، مناطق غربی آب اتک و رودخانه سند را به ایران تسلیم کرد. شهرت دارد که نادر در حین عزیمت به هند حاکمی برای کشمیر معین کرد، ولی دلایل دیگری درباره تثبیت حاکمیت او بر آن منطقه در دست نیست.


در بازگشت نادر به ایران خدایارخان عباسی (‌فرمانروای سند) نافرمانی آغاز نمود که نادر ناگزیر سالی را برای مطیع ساختن مجدد وی و افاغنه متمرد منطقه صرف کرد و تمشیت کامل به امور آن نواحی داد. واقعه مهم پایانی سال 1153 ه.ق. لشکر کشی شاه ایران به ماوراءالنهر و تصرف مناطق جنوبی آمودریا (جیحون)‌ بود .ابوالفیض خان (از احفاد چنگیز) به شکست قطعی معترف شد و از سوی نادرشاه حکومت سمر قند و بخارا و آن سوی رودخانه تا صفحات سغد و فرغانه را به دست آورد. اما، ایلبارس خان (والی خوارزم) از در جنگ در آمد و لامحاله جان بر سر دعوی نهاد. بدین سان، خوارزم جایگاه تاریخی خود را بازیافت و صفحات مابین دریاچه‌های آرال و مازندران تا حوالی دشت قبچاق قدیم، که با قزاقستان کنونی مطابقت دارد ،فرمان‌پذیر شدند.


نادر بر اثر اشتباهی که در تشخیص و داوری در مورد سوء قصد کنندگان به خود مرتکب شد، به فرزند ارشد خود (رضا قلی میرزا) خشم گرفت و چشمهای او را کور کرد (1154 ه.ق.). این فاجعه موجب شد که اعتدال روانی وی مغشوش شود و وخامت احوالش فزونی یابد. اغتشاشات داخلی لزگیها در داغستان و قیامهای محلی فارس و گرگان و دیگر نقاط همراه با لجاجتی که عثمانیها برای رد شرایط پیشنهادی وی نشان می‌دادند و از پذیرش مذهب شیعه جعفری به عنوان رکن پنجم اسلام سرباز می‌زدند، موجب گردید که نادر از لشکرکشی به روسیه و استانبول و مناطق ماوراءالنهر منصرف گردد و درگیر گرفتاریهای نفس گیر و ایذایی داخلی شود . سرانجام هلاکت وی به دست جمعی از سرداران مقربی انجام گرفت که همگی بر جان خویش بیمناک بودند. به همین سبب با توطئه هولناکی که در یازدهم ماه جمادی الثانی سال 1160 در قوچان ترتیب دادند، او را از پای در آوردند.


نادر از فرمانروایانی بود که برای آخرین بار ایران را به محدوده طبیعی فلات ایران رسانید و با تدارک کشتیهای عظیم جنگی، کوشید تا استیلای حقوق تاریخی کشور را بر آبهای شمال و جنوب تثبیت کند.

نادر شاه

نادرشاه افشار که در تاریخ به اسکندر دوم و به ناپلئون ایران مشهور است زندگانی پرماجرایی داشته و در مورد او کتابها نوشته شده است. وی رئیس طایفه افشار (از طوایف قزلباش) بود و یازده سال بر ایران حکومت کرد. پایختخت وی شهر مشهد بود.

سلطنت نادر

نادر شاه افشار در سال 1688 در ایل افشار در خراسان به دنیا آمد. اسم اصلی او نادرقلی بود و هنوز به 18 سالگی نرسیده بود که همراه با مادرش در یکی از یورشهای ازبکهای خوارزم به اسارت آنها در آمد. بعد از مدت کوتاهی از اسارت گریخته و به خراسان برگشت و در خدمت حکمران ابیورد باباعلی بیگ بود. او گروه کوچکی را به دور خود جمع کرده بعد از کنترل چند ناحیه خراسان خود را نادرقل  بیگ نامید. فئودال بزرگ ملک محمود سیستانی (حاکم سیستان) تا حدی مانع قدرت گیری نادرقلی بیگ شد ولی نادر در سال 1726 پشتیبانی شاه طهماسب صفوی و فتحعلی خان قاجار (پسر شاهقلی خان قاجار و پدربزرگ آقا محمدخان قاجار) را جلب کرده توانست مالک محمود را شکست دهد و حاکمیت شاه ایران را در خراسان بر پا نماید. شاه طهماسب نادر قلی را والی خود درخراسان اعلام کرد و بعد از آن نادر اسم خود را به طهماسب قلی تغییر داد. سال بعد او مناسباتش با شاه طهماسب را قطع کرده و بعد از سرکوب چند ایل ترک و کرد به حکمرانی کامل خراسان می رسد. آنگاه برای به قدرت رساندن شاه تهماسب با افغانها وارد جنگ شده در 1729 رییس افغانها یعنی اشرف افغان را در نزدیکی دامغان و سپس در مورچه خورت اصفهان و برای بار سوم در زرقان فارس شکست داد و بعد در تعقیب وی، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داده و قبایل این دیار را مطیع نمود. سپس با دشمنان خارجی وارد جنگ شد و روسها را از شمال ایران راند، اما در زمان جنگ با عثمانیها که غرب ایران را در اشغال داشتند متوجه شورشی در شرق ایران شد و جنگ را نیمه کاره رها کرده به آن سامان رفت. شاه صفوی به قصد اظهار وجود دنباله جنگ وی را با عثمانیان گرفت که به سختی منهزم شد.

در سال 1731 به دنبال یک قرارداد ننگین بین شاه طهماسب و دولت عثمانی که قسمتی از آذربایجان را به آن دولت وا گزار می‌‌کرد نادر به سنت ایلهای ترک رهبران ایلها و تبارهای ترک را که پشتیبان صفویه بودند در یک قوریلتای جمع نمود و با کمک آنها طهماسب را از سلطنت برکنار گردانیده پسر هشت ماهه او عباس را به جانشینی انتخاب کرد و خود را نایب السلطنه نامید. اما در واقع قدرت اصلی در دست نادر بود. نادر شاه در عرض دو سال کل آذربایجان و گرجستان را از عثمانیان پس گرفت.

سپس با سوء استفاده از اوضاع آشفته هندوستان به این کشور لشکر کشید و در دهلی قتل عام وحشتناکی به راه انداخت. نادر با غنائم فراوان که از غارت فراوان هند به چنگ آورده بود به ایران بازگشت و هند را در دست سلاطین مغول هند باقی گذاشت. در میان این غنائم جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس شهرت دارند.

نادر شاه در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و به ظلم و ستم و کشتار مردم پرداخت و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد. بعد، از کار خود پشیمان شده بسیاری از اطرافیان خود را که در این کار آنها را مقصر میدانست با شکنجه کشت. بنا به گفته مورخین به شکم ده نفر آب بست و آنان را ترکاند.

کم کم شکنجه‌ها و کشتارها و بیداد نادر به اوج رسید بطوری که علائمی از جنون را از خود نشان میداد. سرانجام شورشها آغاز شد و نادر به سرکوب شدید مردم پرداخت اما زمانی که برای رفع یکی از این شورش‌ها رفته بود شبانه در چادر خود به قتل رسید.

کارنامه نادر

در زمانی که صفویان با هجوم افغانها از هم پاشیده بودند و کشور مورد تجاوز دشمنان داخلی و خارجی بود: عثمانیها از شرق و روسها از شمال و اعراب از جنوب و افغانها در داخل به تاخت و تاز و قتل و غارت مشغول بودند، نادر به داد کشور رسید و فصلی از افتخار را در تاریخ ایران گشود. اما پس از رسیدن به قدرت به ظلم و تجاوز مشغول شد و همه زحمات خود را بر باد داد. اعمال خشونت بار وی بخصوص در پایان عمرش به حدی ستمکارانه و شگفت انگیز بود که مردم ایران دیگر او را نه یک قهرمان ملی و منجی ملت، بلکه یک بلای آسمانی و پلنگی خونریز می‌‌شماردند. فرماندهان نادر به دستور وی از هیچ ظلمی (چه در ایران و چه در هند) روی گردان نبودند و در مورد ستمهایی که در این دوران از سوی نادر و عمال او بر مردم رفته داستانهای حیرت آوری نقل شده است. در اثر این شقاوتها جایی برای جانشینان وی باقی نماند بطوری که بعد از نادر، کریمخان (از سرداران نادر) که از طایفه زند بود به قدرت رسید و حکومت بازماندگان افشار محدود به خراسان شد و کریمخان این منطقه را به احترام نادر که او را ولی نعمت خود میدانست در اختیار جانشینانش باقی گذاشت.

ایران در عهد نادر

در عهد نادر علیرغم اینکه دشمنان و متجاوزان به کشور توسط وی تار و مار شدند، اما پیشرفت چندانی در زمینه‌های مختلف علم و تمدن و ادبیات صورت نگرفت. نادر به این مسائل توجهی نداشت و بیشتر وقت خود را به جنگ می‌‌گذراند. حتی در پایتخت خود، مشهد، اقامت زیادی نداشت و بیشتر، سوار بر اسب به این سو و آن سو میتاخت.

بنایایی که بدستور نادر در مشهد بنا شده‌اند نظیر کلات نادری و کاخ خورشید تنها آثار مهم بازمانده از این دوران هستند.

در عهد او فقط به سپاه و تأمین نیرو توجه می‌شد. نادر حتی زمینهای وقفی را نیز غصب کرد تا خرج سپاه خود کند. از آنجا که مردم ایران با وجود ظلم و ستم پادشاهان آخر صفوی هنوز به این سلسله امید داشتند، نادر از ایرانیان و قزلباش‌ها در سپاه خود استفاده نمیکرد و به طوایف ازبک و افغان تکیه داشت. وی همچنین سعی داشت با کمک یک انگلیسی به نام دالتون نیروی دریایی ایجاد کند که ناموفق ماند.

ستمکاری نادر زمینه را برای جانشینی مناسب از بین برد. وی بسیاری از اطرافیان خود را با شکنجه از پای درآورده و حتی فرزندش را کور کرده بود. پس از مرگ وی بازماندگانش که مثل خود او خونخوار بودند به جان یکدیگر افتادند. سرداران وی نیز در گوشه و کنار علم استقلال بر افراشتند کریمخان زند وکیل الرعایا در شیراز، احمدخان ابدالی در افغانستان، آزادخان افغان در آذربایجان، حتی محمد حسن خان قاجار در مازندران شروع به حکومت کردند. در خراسان نیز علیقلی خان افشار (برادر زاده نادر) بسیاری از اولاد و خانواده نادر را قتل عام کرد و چون از بیزاری مردم از ظلم نادر آگاه بود خود را عادلشاه نامید و شروع به حکومت کرد. وی که مردی خونریز و عیاش بود، محمدحسن خان قاجار را شکست داده پسرش آغامحمد خان را مقطوع النسل کرد. اما سرانجام توسط برادر خود ابراهیم خان کور و سپس کشته شد. ابراهیم خان نیز در سفاکی و آدمکشی دست کمی از برادر خود و حتی از خود نادر نداشت. سرانجام سردارانش او را کشته و نوه نادر به نام شاهر میرزا را به قدرت رساندند. یکسال بعد، او نیز مخلوع و کور شد اما دوباره به قدرت رسید و با حیله و نیرنگ شاه سلیمان ثانی (از خاندان صفوی که مورد احترام عموم بود) به طرز دردناکی از پای درآورد. شاهرخ نابینا چهل و هشت سال سلطنت کرد اما فقط بر خراسان که همانگونه که ذکر شد، در واقع به مثابه صدقه‌ای بود از طرف کریم خان به بازماندگان نادر. پس از مرگ کریم خان آغامحمدخان به قدرت رسید و به خراسان حمله کرد و شاهرخ را با شکنجه کشت. نادر میرزا فرزند شاهرخ پدر پیر و نابینا را بدست خونخواران قاجار رها کرد و به افغانستان گریخت و در زمان فتحعلی شاه ادعای سلطنت کرد که دستگیر و کور شد و زبانش را بریدند و او را کشتند. بدین سان آخرین مدعی سلطنت از خاندان افشار از میان برداشته شد.





تاریخ : چهارشنبه 91/3/31 | 12:57 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

یلخانان یا ایلخانیان نام سلسله‌ای است که از سال 654 تا 750 ه‍. ق. معادل 1256 تا 1335 میلادی در ایران حکومت می‌کردند و فرزندان چنگیزخان مغول بودند. لشکریان چنگیزخان نخستین بار در سال 618 ه‍. ق. معادل 1221 میلادی به خراسان حمله نمودند. چنگیزخان در سال 1225 میلادی به مغولستان بازگشت و در آنجا درگذشت. سال 1251 م. منگو یا منگل، خان بزرگ یا قاآن، بر آن شد تا با اعزام برادرانش هولاکو و قوبیلای (کوبلاخان) به ترتیب به ایران و چین پیروزی‌های مغولان را تحکیم و تکمیل کند. هولاکو با فتح ایران سلسله ایلخانیان ایران و قوبیلای با فتح چین سلسله یوان چین را بنیاد گذاردند. ایلخانان یعنی خانان محلی و غرض از این عنوان آن بوده‌است که سمت اطاعت ایلخانان را نسبت به قاآنان می‌رسانند و این احترام همه وقت از طرف ایلخانان ایران رعایت می‌شده‌است. فتح ایران به دست هلاکوخان پیامدهای مهمی چون پایان کار اسماعیلیان و انقراض خلافت عباسیان در پی داشت. ایلخانان در ابتدا دین بودایی داشتند اما به تدریج به اسلام گرویدند. ایلخانان مسلمان خود را سلطان نامیده و نام‌های اسلامی برگزیدند.

مرزهای امپراتوری مغول در عصر چنگیزخان

محتویات

مغول و ایلخانان «736 - 614 ق / 1335 - 1217 م»

زمینه? فروهر
تاریخ ایران
همچنین بخوانید: شاهان ایران · گاهشمار تاریخ ایران

در طی همان روزهایی که محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحی شرقی مرزها ماوراءالنهر گسترش می‌داد و خلیفه بغداد - الناصر الدین الله - برای رویارویی با توسعه قدرت او در جبال و عراق بر ضد محمد خوارزمشاه توطئه می‌کرد «حدود 613 ق / 1216 م»، در آن سوی مرزهای شرقی قلمرو خوارزمشاه، قدرت نو خاسته‌ای در حال شکل گیری بود که به تدریج به درون مرزها می‌خزید و خود را برای تهدید و تسخیر آماده می‌کرد. با این حال، خلیفه و سلطان در کشمکشها و مناقشات سیاسی خویش، آن را در نظر نگرفتند و یا آن قدر در محیط بسته افکار سیاسی و حشمت قدرتشان غرق شده بودند، که حضور این نیروی ویرانگر را اصلاً نمی‌دیدند و یا به عبارتی دیگر در مجموعه مناسبات سیاسی عصر، آن را وزنه‌ای به شمار نمی‌آوردند. اما این نبردی عظیم و ویرانگر که از نواحی صحرای گوبی و جبال تیانشان به سوی ماوراءالنهر می‌خزید و از همان ایام فاجعه‌ای عظیم را تدارک می‌دید، دولت نوخاسته مغول بود که ظرف چند سال، هم به دولت پر آوازه خوارزم پایان داد، و هم به خلافت بغداد. پیشروی مغولان به درون ایران از جانب ماوراءالنهر مغول که در آن روزها عنوان اتحادیه طوایف تاتار، قیات، نایمان، کرائیت و تعداد دیگری از طوایف بدوی نواحی بین ترکستان، چین، و سیبری بشمار می‌رفت، پیشروی خود را از سوی مرزهای ماوراءالنهر آغاز کرده بود. این طوایف که به قول برخی مورخان، «هون‌های جدید» بشمار می‌رفتن، اگر هم در واقع اخلاف هونهای قدیم نبوده باشند، اما وارث مهارت آنها، در جنگجویی، تیر اندازی، و سلحشوری به شمار می‌آمدند. با وجودی که هونهای جدید هشتصد سال پس از هونهای قدیم پا به عرصه تاریخ گذاشتند، با این وصف خاطره فجایع آنها را در تاریخ زنده کردند. به طوری که اینها نیز مانند همان مهاجمان باستانی، از اعماق بیابانهای گوبی و سرزمینهای اطراف چین و سیبری برخاستند، و با ولع و آزمندی بی سابقه‌ای، مدت زمانی کوتاه، بخش عمده‌ای از دنیای متمدن در قلمرو اسلام را، به ویرانی و نابودی کشیدند. به طوری که گذشت هشت سده، هیچ گونه تغییری در خُلق و خوی و رفتار معیشتی و اجتماعی آنها پدید نیاورد، چنان که همچون هونهای قدیم، در زیر چادرهای نمد یا در هوای آزاد بیابانها سر می‌کردند و در کنار شتران، گوسفندان، و اسبان خویش عمر را سپری می‌کردند. اگر هم خشکسالی و دام مرگی پیش می‌آمد از خوردن هیچ چیز حتی شپش نیز خودداری نمی‌کردند. که البته گوشت موش، گربه و سگ و همچنین خون حیوانات نیز گه گاه مایه عیش آنها می‌شد.

پرنیان80




تاریخ : یکشنبه 91/3/7 | 8:22 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

  • paper | بلاگ اسکای | ایران موزه